دانلود فایل دانشجویی

دانلود مقاله , پروژه , پایان نامه , پرسشنامه و ...

فایل پایان نامه نسل صالح از منظر قرآن و روایات

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

تعداد صفحات :۳۲۳

چکیده

جامعه ای که در آن زندگی می کنیم ، والدین وخانواده ها دنبال ارزشهای انسانی ودینی هستند وبرای فرزندان خویش دنیایی را تجسم می کنند وآرزوی صلاح وسعادت آنان را دارند ، اخلاق ، ایمان و… ابزارهایی برای رسیدن به این اهداف هستند .

از طرفی در عصری قرار گرفتیم که انحطاط اخلاقی رو به گسترش است وبه کمک پیشرفت صنایع بشری مرزها را در هم شکسته و همه را مورد هجوم قرارداده خصوصا ً فرزندان که در معرض آسیب هستند .بنابراین شایسته است متولیان امر تعلیم وتربیت وخانواده ها برای پیشگیری چاره ای بیندیشند و برنامه ریزی صحیح واصولی راهکارهای علمی وعملی ارائه دهند .

فرزندان در خانواده های متفاوت با سلایق واخلاقیات گوناگون رشد می کنند اما چه عواملی باعث می شود که خانواده ای که دو فرزندداشته باشند یکی به سعادت می رسد ودیگری راه گمراهی در پیش    می گیرد ؟

عملکرد خانواده در سعادت وشقاوت فرزندان بر پایه چه عاملی است ؟ لذا برحسب نیاز واهمیت موضوع وطرح دیدگاه هایی برای ایجاد نسل صالح وانسانهای برجسته دینی ، ضروری به نظر می رسد وباید مورد پرورش ومطالعه قرارگیرد تادر اختیار علاقه مندان به تربیت واخلاق قرارگیرد ودر پرتو بهره گیری ازاصول وروشهای ایجاد نسل صالح وروشهای تربیتی بتوان افراد صالحی تربیت کرد وجامعه ی انسانی را از کژ روی ها وناهنجاریهای اخلاقی واجتماعی مصون داشت .

پایان نامه حاضر در راستای رسیدن به این هدف وشناسایی عوامل وشیوه های درست تربیت نسل صالح، براساس آموزه های وحیانی قرآن وروایات وسیره ی اهل بیت ، در پنج فصل تنظیم شده است .

فصل اول: شامل چکیده ، مقدمه و کلیات است ودر کلیات به اهمیت ، ضرورت وطرح تحقیق ونیز انگیزه و روش آن و … پرداخته شده است .

         فصل دوم درباره ی مفهوم ترتیب ، اهمیت و اهداف آن که در این فصل سعی شده ابتدا مقدماتی در شناخت انسان مطرح شود و سپس مبحث ذریه بررسی شده و به دنبال آن مفهوم صالح و به اهمیت و اهداف وحقیقت تربیت پرداخته شده است .

 در فصل سوم ویژگیها و مبانی تربیت و نسل صالح مطرح شده است خصوصا ً به مباحث فطرت انسان ، مسئولیت پذیری و تحمل و تدبر او ، حق طلبی و مهرورزی و … پرداخته شده است.

 در فصل چهارم عوامل موثر در تربیت نسل صالح به عوامل بیرونی و درونی که شامل این عناوین است اشاره گردیده : عوامل درونی : وراثت  ،والدین نقش همسر و… . عوامل بیرونی : محیط اجتماع ،دوستان و ورفقا، مدرسه ومربیان آموزشی، مقتضیات سیاسی وحکومتی  مورد بررسی قرار گرفته شده است .

در فصل پنجم اصول و شیوه های تربیت از منظر قرآن و مکتب اهل بیت مطرح شده است. اصول شامل: اصل تدرّج  ،تذکر ،تیسیر ، الگوگیری، گرایش به حق و… که این شیوه های تربیتی نیز شامل : شیوه های بازدارنده و انگیزشی می باشد . و در مکتب اهل بیت به سیره و روش اولیاء الهی و شیوه تربیتی معصومین و چگونگی نسل صالح از منظر آنها مورد بررسی قرار گرفته است.

  امید است با عنایات خاصۀ الهی توانسته باشم گامی در جهت شناخت انسان و اهداف آن در جهت ایجاد نسلی صالح برداشته باشم .

مقدمه

         امروزه درعصری زندگی می کنیم که متأسفانه  انحطاط اخلاقی و فساد گریبان گیر اکثریت جوامع بشری شده است  وعلیرغم آنکه صنعت و تکنولوژی  پیشرفت کرده است ، ولی به تبع آن مفاسد اخلاقی نیز بسیار گسترش پیدا کرده است . با این شرایط برای اینکه یک نسل صالح و سالم بماند ، باید زمینه هایی ایجاد گردد  که فرزندان در خانواده و جامعه ای رشد کنند که تمام شرایط جهت رشد جسمی و روحی آنها مهیا باشد .

در این پایان نامه ،تحت عنوان «نسل صالح از منظرقرآن وروایات » سعی براین است که عوامل مؤثر در اصلاح نسل ، گستردگی  دامنۀ تربیت در انسان به دلیل گستردگی روح او و نامحدود بودن عوامل موثر در آن ، و میزان توانایی انسان در شناخت آنها و شناسایی میزان تأثیر عوامل از نظر کمیت و کیفیت ، اصول ومبانی تربیت نسل صالح وبهره گیری از جامع ترین شیوه های تربیتی در مکتب وسیره اهل بیت  بررسی شود .

 هدف تربیت نسل صالح بدون تعالیم دین تأمین نمی شود . از طرفی در زمینه ایجاد نسلی صالح ، اگربه فرض انسان توانایی شناخت کامل خود واحاطه بر عوامل موثر در زمینه فکر و روح خود را داشته باشد و بر کلیه اسرار و رموز تربیت خویش آگاهی یابد، بااین همه بدون تکیه بر پشتوانه ای بس نیرومند که بتواند برامیال سرکش غالب آیدو او را در پیروزی بر نفس یاری رساند نمی تواند در صلاح و تربیت خویش موفق باشد ، آن تکیه گاه مطمئن « ایمان‌ » است . به طور قطع بعد از پیدایش ایمان اولیه ،هر اندازه شخص به اعمال مناسب یا ایمان مبادرت ورزد و ملکات اخلاقی مناسب با آن را در دل خود پرورش دهد وگرایشها و تمایلات مخالف با ایمان را سرکوب نماید ، به همان اندازه ایمان در کانون دل او رسوخ کرده و از عمق و قدرت بیشتری برخوردار می شود . لذااگر می خواهیم فرزندانمان به سعادت برسند باید در کانونی پرورش یابندکه محوریت این کانون«ایمان وشناخت حق » باشد .

برطبق تعالیم اسلام، « فرزند صالح گلی از گلهای بهشت است» بنا براین تأمین صلاحیت او در سایه ادای حق و ایمان میسر است  و آن کس که خواستار فرزندی صالح است باید تربیت او را امری ضروری بداند . دربینش قرآنی،  شخصیت فرزندان جزئی از شخصیت افراد محسوب می شود و شرافت و آبروی فرزندان مایه شرافت و آبروی خانواده و مخصوصاً والدین است . در خانواده توجه به تربیت کودک امری ضروری است از آن جهت که اولاًٌ اساس رفتار در دوران کودکی نهاده می شود ثانیاً کودکانی که درست تربیت شده اند در بزرگسالی در مواجهه با دشواریها و مشکلات موفق تر خواهند بود . به وسیله تربیت ، می توان نیروی اراده را در کودک پرورش داد و شرایط حیات را انسانی کردو از موجودی خام و استعدادی نهفته فردی با استعدادشکوفا و دوراز عوامل مخرّب ووسوسه انگیز تربیت نمود .

ضرورت  مطلب از آن روست که اعمال روشهای تربیتی والدین نسبت به فرزندان، فرزند به صلاح ویا فساد سوق داده می شود  . لذا اهمیت آگاهی دادن به آن دسته والدینی که بدون شناخت نیاز های فطری فرزندان اقدام به ساختن نیاز برای آنان می کنند بجای آنکه اجازه دهند فرزندانشان به مقتضای فطرتشان تربیت یابند .آگاهی دادن به آن دسته والدینی که قبل از اینکه تربیت خویش را در عمق طبیعت و فطرت خویش استوار گردانند ، جوانه ها و ساقه های نورس فرزندان را قارچ گونه پرورش می دهند وباتشویق روش های نادرست ، طرح های کلیشه ایی بیرونی را که گاه سنخیتی با اصل وجودی  وهویت و طبیعت نهفته فطری ندارد ، برفرزندان القاء می کنند ؛ بیش از پیش احساس می شود که ای کاش اندیشه های آدمیان ، فطرت آدمی را از او جدا نمی ساخت و آن اصل صحیح و سالم  زندگی معقول و انسانی را برای او محفوظ می داشت و والدین سعی می کردند برپایه اصول عقلانی و معنوی و بر پایه سیره و روش معصومین (ع) بر تربیت فرزندان و ایجاد نسلی صالح اقدام کنند . وجود نسل صالح به خانواده بر می گردد و اکثر خوبیها و بدیها منتسب به خانواده است به طوری که اگر خانواده و جامعه شرایط صالح شدن فرزند را آماده کنند نقش اساسی را در این امر ایفا کرده اند واگر این دو کانون یعنی« خانواده و جامعه» سهل انگاری و مسامحه در امر پرورش و تربیت فرزندان انجام کنند مطمئاً هر سه گزینه (فرزند،خانواده ، جامعه) به ورطه نابودی کشیده می شوند . امید است با رویکردی عاقلانه و تدبیری درشأن این امانت الهی ، مقدمات صلاح و سعادت او را فراهم کنیم و فرزندانی صالح تحویل جامعه دهیم .

۱-۱ بیان مسئله

         انسان موجود ناشناخته ای است و اندیشمندان مکاتب گوناگون بشری بسته به وسعت اندیشه و فکر خویش، با هر آرمان و اعتقادی که دارند خواسته اند که بشروعوامل سعادت وشقاوت او را تعریف کنند و بشناسانند . به این منظور او را محور فعالیت های شناختی  خویش قرار داده اند .

 راه هائی که بشر پیشرفته برای حل مشکلات عقلی و حیاتی خود ارائه کرده و روشهای مختلفی برای رسیدن به اطمینان و سعادت فردی واجتماعی گشوده است . پس از مدتها سرگردانی و جستجوی راه باز هم _ اعتراف بسیاری از دانشمندان ومصلحان اجتماعی _ به جایی نرسیده است .در بسیاری از موارد ،  نسل امروز به گونه ای عمل کرده که از درون تهی شده تا بیرونش را آباد کند و تربیت شده های این نسل به گونه ای عمل کردند که همواره از درون تهی و از بیرون زینت داده شده اند . در این جا سخن از این است که انسانها را به راهی که آنرا معیوب وناقص می سازد نکشانیم و روشهای تربیتی و راهکارهایی را برای آنها بازنکنیم که آنها را محوو مسخ کند و به بهانه پیشرفت و ترقی اهداف و غایت او را نابود سازیم و انسانیت او را درهم شکنیم. با ایجاد راهکارها نسلی بسازیم که همواره به آن افتخار کرده و از سعادت آن لذت ببریم و برای این نسل، برنامه ها و اهداف گوناگون طرح ریزی کرده و آن را به صالح شدن و سعادت سوق دهیم . اما چه راهکارهایی برای ایجاد نسلی صالح باید مد نظر قرار گیرد که در پرتو آن تک تک افراد این نسل به سعادت برسند؟ انسانها به واسطه انسانیت نا شناخته ای که در وجودشان است نتوانسته اند به کمال حقیقی برسند اگرآن استعدادانسانیت وجودشان را شکوفا کنند بالطبع به مقاماتی می رسند که مقام خلیفه الهی است .

 این شناخت کامل انسان و کمالات وجودی او از عهده عقل و دانش بشری خارج است اما با توجه به تعالیم الهی و آسمانی می توان قدم در این راه گذاشته و به صلاح و تربیت شخصیت وجودی انسانی پرداخت حتی در سایه تعالیم می توان شخصیت او را بازسازی کرد و فرزندان را گام به گام به سعادت و صالح  شدن ترغیب کرد و با گشایش راهها و هدایت آنها فرزندانی را تربیت کرد که مایه سعادت پدر و مادر و خود باشند واز سویی دیگر در خدمت افراد جامعه وخلق خدا قرارگیرند .

۱- ۲ضرورت واهمیت موضوع تحقیق

          جامعه ای که در آن زندگی می کنیم ، والدین وخانواده ها دنبال ارزشهای انسانی ودینی هستند وبرای فرزندان خویش دنیایی را تجسم می کنند وآرزوی صلاح وسعادت آنان را دارند ، اخلاق ، ایمان و… ابزارهایی برای رسیدن به این اهداف هستند .

از طرفی در عصری قرار گرفتیم که انحطاط اخلاقی رو به گسترش است وبه کمک پیشرفت صنایع بشری مرزها را در هم شکسته و همه را مورد هجوم قرارداده خصوصا ً فرزندان که در معرض آسیب هستند .بنابراین شایسته است متولیان امر تعلیم وتربیت وخانواده ها برای پیشگیری چاره ای بیندیشند و برنامه ریزی صحیح واصولی راهکارهای علمی وعملی ارائه دهند .

فرزندان در خانواده های متفاوت با سلایق واخلاقیات گوناگون رشد می کنند اما چه عواملی باعث می شود که خانواده ای که دو فرزندداشته باشند یکی به سعادت می رسد ودیگری راه گمراهی در پیش    می گیرد ؟

عملکرد خانواده در سعادت وشقاوت فرزندان بر پایه چه عاملی است ؟ لذا برحسب نیاز واهمیت موضوع وطرح دیدگاه هایی برای ایجاد نسل صالح وانسانهای برجسته دینی ، ضروری به نظر می رسد وباید مورد پرورش ومطالعه قرارگیرد تادر اختیار علاقه مندان به تربیت واخلاق قرارگیرد ودر پرتو بهره گیری ازاصول وروشهای ایجاد نسل صالح وروشهای تربیتی بتوان افراد صالحی تربیت کرد وجامعه ی انسانی را از کژ روی ها وناهنجاریهای اخلاقی واجتماعی مصون داشت .

۱- ۳ اهداف وانگیزه انتخاب موضوع

        کودکان گردانندگان جامعه ی فردا هستند وسر نوشت وسعادت جامعه به سلامت وسعادت آنها گره خورده است واگر ما بخواهیم نسلی صالح وبه قول فارابی مدینه ای فاضله داشته باشیم بایداز ریشه به این امر اقدام کرد زیرا کودکان پایه واساس ایجاد نسل صالح هستند و بسیاری از ناهنجاریها وبزهکاریها دراجتماع از عدم آشنایی خانواده ها نسبت به کودکانشان ووظایف واقعی آنها نسبت به فرزندانشان نشأت می گیرد .از آنجایی که مکاتب بشری با دستورات عالی آسمانی ، هر قدر هم پیشرفته باشند معمولا ً در تربیت کودک دقت وتوجه لازم وکافی را ندارند براین اساس تصمیم گرفتم که به بیان وظایف ومسئولیت ها ی والدین در ایجاد نسلی صالح در قالب آیات وروایات بپردازم .

در این راستا موضوع « نسل صالح از منظر قرآن وروایات » را انتخاب نمودم .می توان گفت اهمیت وضرورت این موضوع ، به میزان اهمیت تأثیر تربیت در سرنوشت کودک ووابستگی سعادت وشقاوت او با سعادت وشقاوت پدر ومادر وهمچنین با رشد وانحطاط جامعه است .براساس بینش اسلامی ، می دانیم که کودک با زمینه ی فطری پاک والهی به دنیا می آید . فطرت او خداشناس وشریف وکشنده ی او به سوی مکرمت ها وفضایل است اما این که چه امری باعث می شود کودکی که با چنین فطرتی سلیم متولد می گردد ولی پایبنده انحرافات وآلودگی ها می شود ؟باید گفت عوامل بسیاری در این امر دخالت دارند که مهمترین آن تربیت غلط خانواده است ؛ به عبارتی دیگرزمینه ی صحیح ظهور وبروز استعداد های درونی وامکانات بالقوه فرد توسط خانواده فراهم نیامده است ، بدین جهت تربیت در مسیر درست آن امری مهم واز ضروری ترین نیاز های بشری است .

در وجود انسانها استعداد های فراوانی وجود دارد وبرای اینکه یک نسل به صلاحیت برسد باید این استعداد ها در آن شناخته وشکوفا گردد ( استعداد های اخلاقی ، دینی وعقلی ) .زیرا این استعداد ها ریشه در سعادت بشر دارند واگر انسان بااختیار واراده آزاد وتزکیه روح بدین امر اهتمام ورزد ، در این صورت به سعادت می رسد . اما نباید فراموش کرد که زمام هعمه ی امور در دست خداوند متعال است .

والدین ومربیان امر تربیت وایجاد نسلی صالح در عین حالی که باتوجه به عوامل مؤثر در تربیت ومراقبت متربیان می پردازند قلبا ً باید به این نکته توجه داشته باشند که لازمه موافقیت درایجاد نسلی صالح برخورداری از توفیق الهی است ، زیرا زمام همه ی امور به دست خداوند متعال است.

از این جهت  باید همواره دست استمداد به درگاه الهی دراز کنند واز او طلب یاری وتوفیق نمایند وهرگز اقدامات خود را کافی برای هدایت وتربیت دیگران ندانند ودر تمام مراحل ، چشم به توفیقات وعنایت الهی داشته واز توسل واستمداد از درگاه الهی لحظه ای غفلت نورزند .

   ۱-۴ سؤالات تحقیق

        برای یررسی موضوع مورد بحث آنچه که بیشتر تبادر به ذهن است ، یک سری سؤالاتی است که جواب دادن به این سؤالات راه را آسان تر کرده وما را به هدف نزدیک تر می کند .

۱)     هدف از تربیت نسل صالح در تعالیم اسلامی چیست ؟

۲)     ویژگیها ومشخصات بارز نسل صالح در مکتب اسلام کدام است ؟

۳)     عمده ترین عوامل مؤثر در تربیت نسل صالح در آموزه های اسلامی چیست ؟

۴)     نقش والدین تا چه حد ومیزان در تربیت فرزند ونسل صالح دخیل است ؟

۵)     نقش ایمان وتعالیم مذهبی تا چه حد در تربیت نسل صالح مؤثر است ؟

۶)     نقش اراده واستعدادهای انسان در تربیت نسل صالح چیست ؟

۷)     مهمترین مبانی تربیت نسل صالح از دیدگاه قرآن وروایات چیست ؟

۸)     مهمترین اصول تربیت نسل صالح  از دیدگاه قرآن وحدیث چیست ؟

۹)     عمده ترین شیوه های تشویقی ویا بازدارنده در تربیت نسل صالح کدام است؟

۱۰) رهنمودهای قرآنی در تربیت نسل صالح چیست؟

۱۱) رهنمودهای روایی در مکتب وسیره ی معصومین درجهت شیوه های تربیت وسعادت نسل صالح چیست ؟

۱- ۵ تاریخچه تحقیق ( پیشینه تحقیق )

          از زمان نگارش این پایان نامه ، بنابر عرف تحقیق وپژوهش باید به کتابخانه ها ومراکزی می رفتم که اطلاعات مکفی جهت نگارش رساله بدست بیاورم .بعد از راهنمایی های اساتید بزرگوار وبعد از مطالعه کتابهای معرفی شده این مسئله برای مبرهن شد که برای تعلیم وتربیت کتب بسیاری از اساتید معروفی چون آقایان مطهری ، فلسفی ، قائمی و… تألیف شده است . در جهت کسب اطلاعات به سایت ها معتبر وکتب مرجع رجوع کردم اما در مورد عنوان رساله خویش( نسل صالح از منظر قرآن وروایات ) پایان نامه یا کتابی با این عنوان نیافتم .

با مراجعه به منابع معتبر روایی وحدیثی مطالبی در زمینه ی  ذریه و طینت مورد استفاده قرار گرفت. کتب تربیتی مانند کتب متعدد استاد شهید مرتضی مطهری مثل  کتاب فطرت و… ، کتاب کودک ووراثت آقای فلسفی ، کتب مختلف  آقای قائمی که در منابع به طور مفصل  ذکر شده کمک مؤثری در جهت تکمیل این رساله بود .

۱ – ۶روش تحقیق

        هر تحقیق معمولا ً دارای روش  خاص خود است . دراین تحقیق مطالب ومباحث براساس  شیوه ی کتابخانه ای وفیش برداری مطالب تنظیم شده است و به ضرورت از نرم افزارهای اسلامی وسایت های اینترنتی نیز استفاده شده است . ابتدا با طرح چارچوب تحقیق ، فصول وبخش های لازم مشخص گردیده سپس با توجه به موضوع « نسل صالح از منظر قرآن وروایات » است ، آیات وروایات مربوطه از طریق معجم المفهرس لالفاظ القرآن ودیگر کتب موضوعی استخراج گردیده است .

در این نوشتار  سعی شده است از کتب اصیل وتفاسیر معتبر شیعه ، گاه تفاسیر اهل سنت واز کتب دیگر علماء استفاده شود و ...

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

بررسی فراهنجاری های زبانی شعر شاملو

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

تعداد صفحات :۱۷۵

چکیده

ساختمان اصلی رسالهٴ حاضر در سه فصل به دست داده شده است. فصل نخست الزامأ به ملاحظات نظری اختصاص یافته است تا چهارچوب نظری این بررسی مشخص گردد. این فصل شامل پنج بخش است که در مجموع، چهار چوب نظری بررسیهای بعدی رابه دست میدهد. از آنجا که مبنای نظری بررسی حاضر نقش ادبی زبان است، بخش نخست به ارائه ی نقشهای زبان از دیدگاه صورتگرایان می پردازد. در بخش بعد نقش ادبی زبان به صورتی دقیق تر مورد بررسی قرار می گیرد. بخش سوم و چهارم به بررسی نقش های زبان هنجار و فراهنجار اختصاص داده خواهد شد و سر انجام با توجه یه این که از دیدگاه ساختگرایان، هنر آفرینی در قلمرو ادبیات از طریق فرایند برجسته سازی توجیه می گردد، بخش پنجم به این فرایند و دو گونهٴ آن یعنی هنجار گریزی و قاعده افزایی می پردازد. در این بخش به فرایند قاعده افزایی کمتر پرداخته می شود، زیرا هدف اصلی این نوشته در کل، بررسی فرایند هنجار گریزی و طبقه بندی گونه های آن است.
فصل دوم به پیشینهٴ مطالعات زبانشناختی ادبیات اختصاص یافته است. در این فصل بیشترین توجه معطوف مطالعاتی میی شود که به شکلی با بررسی حاضر ارتباط دارند. این فصل شامل دو بخش اصلی است. در بخش نخست تاریخچۀ اجمالی مطالعات زبان شناختی ادبیات به گونه ای که در غرب متداول بوده است، مطرح می شود؛ و در بخش دوم به بررسی های زبان شناختی ادبیات در ایران پرداخته خواهد شد. در واقع این فصل صرفاً مروی اجمالی بر روشهایی است که زبانشناسی برای بررسی ادبیات برگزیده است و به گونه ای وابسته به ساختار نظری این پایان نامه   می نماید.

فصل سوم در برگیرندﮤ هستهٴ اصلی بررسی حاضر است. در این فصل فراهنجاری های زبانی در شعرهای منتخب شاملو مورد بررسی قرار می گیرد. زبان شعر شاملو همچون درختی است که ریشه ی آن در زبان نظم و نثر فارسی دری تا حدود قرن هشتم  استوار شده است، و شاخ و برگ آن در فضای زبان امروز افشان گردیده است. به همین جهت این زبان شکوه و استواری زبان دیروز و طراوت و تازگی زبان امروز را در خود جمع دارد.
بی گمان راز زیبایی و موفقیت شعر های سفید شاملو تا حد زیادی مرهون همین زبان است که نه تنها خلاف عادت نماییی آن چهره ای شاعرانه به آن می بخشد، بلکه تشدید صفت آهنگینی آن هم، جای وزن عروضی و نیمایی را در این شعر ها پر می کند.
اما در نگاه دقیق تر، می توان ویژگی ها و شگرد های به کار رفته در شعر شاملو را که به فردیت سبکی او انجامیده است،، مورد بررسی قرار داد. این ویژگی های زبانی بطور عمده در خدمت جنبه های هنری شعر شاملو است.
یکی از ویژگیهای مهم شعر شاملو فراهنجاری است که در محور های متعدد زبانی صورت گرفته و به برجستگی هنریی انجامیده است. انواع فراهنجاری در شعر شاملو در محور های زیر قابل بررسی است.
در فصل چهارم از طریق آمار و اطلاعات به دست آمده در فراهنجاری های زبانی توصیف و طبقه بندی می شوند. این فصلل حاوی مرتبط با تعداد و آمار فراهنجاریهای زبانی در منتخب اشعار شاملو نیز می باشد.
پژوهش حاضر با عنوان “بررسی فراهنجاری های زبانی شعر شاملو” کوششی است جهت شناساندن سبک فردی شعرر شاملو به لحاظ معیارهای زبانشناختی. یافته های این پژوهش از طریق بررسی منتخب اشعار شاملو در کلیه مجموعه آثارش بدست آمده است. در این پژوهش این نکته را دریافتیم که راز زیبایی و زبان نسبتا منحصر به فرد شعر شاملو در فراهنجاری های زبانی خاصی است که او در اشعارش از آنها بهره برده است؛ فراهنجاری هایی از نوع واژگانی، صرفی، نحوی ،معنایی و کهن گرایی. با بررسی آین فراهنجاری ها در منتخب اشعار شاملو پی بردیم که برجسته ترین فراهنجاری بکار رفته در اشعار، فراهنجاری زمانی یا همان کهن گرایی است، که شاملو بطرز مبالغه آمیزی در اشعارش از آن بهره برده بطوری که زبان شعرش را نسبتا یکدست آرکائیک کرده است.
شاملو با بهره گیری از این قبیل شگردها نه تنها به زیبایی، صلابت، فصاحت و بلاغت اشعارش افزوده بلکه کاربردد فراهنجاری هایی از این دست توسط او به آفرینش سبکی منحصر به فرد با عنوان “شعر سپید” انجامیده است.
 واژه های کلیدی: شعر شاملو، فراهنجاری های زبانی، نشانه زبانی، نقش های زبان

پیشگفتار

ادبیات به اقتضای ماهیت خود که دربارﮤ زندگی و پیچیدگی وجوه گوناگون آن است، از سرشتی پذیرنده برخوردار است و این قابلیت را دارد که از دیدگاه علوم دیگر مورد بررسی قرار گیرد. سالهاست که شیوه هایی در نقد ادبی متداول شده اند که اصول و روشهای آنها از علوم نشأت می گیرد؛ از قبیل نقد فلسفی، نقد روانکاوانه، نقد تاریخ مبنایانه، نقد ساختار گرایانه، نقد مارکسیستی، نقد صور نوعی، نقد جامعه شناسانه، نقد نشانه شناسانه، و… . با این حساب زبانشناسی را نباید یک استثنا تلقی کرد. از آنجا که زبانشناسی مطالعه ی علمی زبان یعنی تار و پود بوجود آورندﮤ ادبیات است، قاعدتاً می تواند با نقد ادبی پیوند داشته باشد.(خوزان مریم، ۱۳۶۹، ص ۱۲)

 پیشرفت سریع دانش زبانشناسی در قرن حاظر به فراهم آوردن امکاناتی جدید برای مطالعه ی زبان و ادبیات انجامیده است. حاصل پژوهش هایی از این دست در زمینه ی زبان به شکل مجموعه ای از دستورهای ساختاری در اختیار ما است، و اگرچه استفاده از امکانات ساختگرایی در زمینه ی ادبیات و بررسی ویژگی های آن گامهای نخستین راه را می پیماید، بازده آن حتی امروز نیز چشمگیر است.

پیشگامان استفاده از زبانشناسی در ادبیات و پیروان آن سعی داشته و دارند که برای ادبیات بطور اعم و هر یک از گونه های ادبی بطور اخص توجیهی زبانشناختی بیابند و توصیفی علمی از هر فن ادبی به دست دهند، زیرا چنین می نماید که استفاده از فنون پراکنده ای چون عروض و قافیه، بدیع، معانی و بیان در مطالعات ادبی سنتی در چهارچوب مبنایی نظری قابل توجیه نباشد.(صفوی کورش، ۱۳۸۳، ص ۷)

مجموعه ی حاضر با این امید نوشته شده است که دانشجویان و علاقه مندان به زبانشناسی بتوانند تصویری کم و بیش روشن از کاربرد زبانشناسی در ادبیات بدست آورند. اما پنداری خطاست اگر تصور کنیم صرف آشنایی با مباحث زبانشناسی می تواند مجوزی برای بررسی ادبیات باشد.

از آنچه گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که زبانشناسان مایل به تجزیه و تحلیل متون ادبی از دیدگاه زبانشناسی، باید پیش از کار، شناخت کافی از ادبیات داشته باشند؛ و به همین ترتیب، منتقدان ادبی که قصد نقد متون ادبی با شیوﮤ نقد زبانشناسانه را دارند، باید نخست با آن مباحثی از زبانشناسی که به این زمینه مربوط می شود آشنا باشند.

زبان با تمام شگردهای شاعرانه ای که آن را به چشم خواننده بیگانه و خلاف عادت می سازد، در خدمت بیان عاطفه و حادثهٴ ذهنی انگیخته از آن است. اما زبان خاص شعر نه تنها بیگانه نمایی خاص خود را در پرتو عاطفه ی آمیخته با معنی یا معنی گرایی حادثه انگیز به دست می آورد، بلکه در عین حال کلید های گشودن طلسم گنج عاطفه و معانی پنهان و رمز زیبایی ها و ظرافت های شعر را در خود نهفته دارد. عناصر آشنایی زدایی از زبان که هم می تواند با کاهش و هم افزایش عناصری از زبان و بر زبان صورت گیرد، متعدد است. اما برجسته ترین آنها را می توان به مقوله های موسیقی، بیان و بلاغت، صرف و نحو و واژگان زبان و مطالب فرعی مربوط به هر یک از آنها محدود کرد. زبان از این نظرگاه گسترده که به آن بنگریم، چنان که اشاره کردیم، از دیدگاه نظریه پردازان جدید، مهم ترین عنصر شعر است. شکلوفسکی، که شعر را رستاخیز کلمه ها خوانده است، زبان شعر را از همین چشم انداز گسترده دیده است و به همین سبب تعریف او می تواند دربرگیرندﮤ تعریف های متعدد دیگری که بر اساس توجه و تاکید بر یکی از این ابعاد گستردﮤ زبان، صورت گرفته است، نیز باشد: (( اگر بپذیریم که مرز “شعر و نا شعر”، همین رستاخیز کلمه هاست، یعنی تمایز و تشخیص بخشیدن به واژه های زبان، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که چون “رستاخیز کلمه ها” یا صورت تشخیص یافتن آنها در زبان می تواند هم علل و هم صور متعدد داشته باشد، کسی که در تعریف شعر، وزن و قافیه را اساس قرار می دهد، درک او از قیامت کلمه ها، و تمایز زبان شعر از زبان مبتذل و اتوماتیکی، در حد وجود وزن و قافیه و یا عدم آنهاست، آنکه فراتر از این می رود و شعر را کاربرد مجازی زبان تعریف می کند، او نیز تمایز با قیامت کلمات را در جابجا شدن مورد استعمال آنها می داند…)).(شفیعی کدکنی محمدرضا، ۱۳۵۸، ص ۶)

 به هر حال هر تعریفی که از شعر تا کنون به دست داده شده است براساس مصادیق موجود بوده است. و این مصادیق همواره رو به تغییر و تبدیل و تحول پذیر بوده است. نظریه های جدید تکمیل و توسعه ی نظریه های قدیم براساس دگرگونی و غلبه ی نوعی خاص از مصادیق، یا پیدا شدن مصداق های تازه به علت تغییر وضع هستی انسان در جهان بوده

است. زبان عاطفه در شعر، اگر در مفهومی گسترده آن را در نظر آوریم، مهم ترین عنصر مشترک و پایدار شعر در طول قرن ها هم در حوزﮤ مصادیق و هم در حوزﮤ نظریه های متنوع است. (تقی پور نامداریان، ۱۳۸۱، ص ۸۲)

پژوهش حاضر با نام بررسی فراهنجاری های زبانی در شعر احمد شاملو به عنوان پایان نامه ی کارشناسی ارشد، طرحی بین رشته ای محسوب شده و مانند پلی بین زبانشناسی به لحاظ علمی از یک سو، و ادبیات فارسی به لحاظ ادبی از سوی دیگر، ارتباط برقرار می کند.

 به دلیل این که در ادبیات فارسی بیشتر به ویژگی های زیبایی شناختی آثار ادبی پرداخته شده، و جای بررسی های علمی آن تقریبا خالی مانده یا اگر پژوهشی انجام شده رد پای آن در تحقیقات زبانشناسی بسیار کمرنگ است؛ لذا به جز تعداد محدودی اثر پژوهشی با موضوعاتی از این قبیل، این طرح کار نسبتأ نویی به حساب می آید. از این جهت در این پژوهش سعی بر این بوده تا از زبانشناسی به عنوان دانش بررسی زبان بطور عام، و زبان شعر بطور خاص، برای انجام این مهم استفاده شود.

در زمینه آشنایی با شعر شاملو تالیفات اندکی وجود دارد که می توان گفت هر کدام در کامل کردن دیگری نقش بسزایی داشته است اما با این حال بدلیل پیچیده بودن شعر شاملو چه به لحاظ ادبی و چه به لحاظ زبانشناختی این کوششها هنوز هم بسیار اندک بوده و بررسی های بیشتری را می طلبد.

بعضی از این تالیفات که به نقد و بررسی شعر شاملو پرداخته است را می توان شامل موارد زیر دانست:

امیرزاده کاشی ها، نوشته دکتر پروین سلاجقه؛ سفر در مه، نوشته تقی پور نامداریان؛ طلا در مس، نوشته ابراهیم براهنی؛ سنگ بر دوش؛ شعر زمان ما وغیره.

تا جایی که نویسنده این سطور بررسی کرده است در بین مقالات و رساله های انجام شده نیز تحقیقی که مستقیما به بررسی شعر شاملو پرداخته باشد وجود ندارد به جز دو پایان نامه کارشناسی ارشد با موضوعات مشابه، بررسی زبانشناختی اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

این پژوهش بطور کلی تلاشی است در جهت  طبقه بندی زبانشناختی فراهنجاری های زبانی شعر شاملو، و در تحلیل نهایی کوششی است برای یافتن پاسخ به این پرسش که میزان بکارردن فراهنجارهایی در شعر به چه گونه ای است.

به این ترتیب می توان گفت که پژوهش حاضر به بررسی زبانشناختی شعر شاملو به عنوان سبکی از شعر فارسی می پردازد و هدف های زیر را دنبال می کند:

هدف اول این پایان نامه، بررسی زبانشناختی و علمی فراهنجاری های زبانی گزیده ای از اشعار احمد شاملو، یعنی آنچه زبان او را به شعر بدل کرده است، و پس از آن تبیین و رده بندی این فراهنجاری ها به لحاظ جنبه های مختلف زبانی، از جمله نحوی، معنایی، واژگانی و غیره می باشد.

هدف دوم در این طرح، شناساندن یک سبک ادبی به لحاظ معیارهای زبانشناختی خاص آن سبک است.

در واقع منظور اصلی از این طرح، فراهم آوردن زمینه های آشنایی بیش تر و دقیق تر و سنجیده تر با شعر شاملوست.

      بنا بر آنچه اشاره شد، اساس بررسی شعر شاملو در این پایان نامه بررسی و توصیف زبان شعر او است. از این رو در این پژوهش به تحلیل و توصیف عناصری که زبان شعر شاملو را فراهنجار کرده است، به خصوص در حوزﮤ صرف و نحو و واژگان و ترکیبات زبان و دیگر عناصری که به این مباحث و به دیگر شگرد های فراهنجاری از زبان مربوط است، خواهیم پرداخت.

شاید اشاره به این نکته بی فایده نباشد که در این بررسی، به توصیف شعر شاملو و قضاوت درباره ی آن بر اساس این توصیف پرداخته شده است. بنابراین بررسی افکار و عواطف مطرح در شعر او که بخشی از این توصیف است، دلیل قبول یا رد نظرگاه های شاملو درباره ی مقوله های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیست.

به هنگام جمع آوری نمونه های ادبی به هیچ وجه به ارزش ادبی آن ها توجه نشده است؛ زیرا این کار ممکن است از ارزش علمی کار بکاهد؛ به همین دلیل تمامی نمونه ها بطور اتفاقی و بدون کوچکترین پیش انگاری انتخاب شده اند. در ضمن شاملو در نوشتن اشعارش از دیکتهٴ خاص خود استفاده کرده است؛ در واقع او در نوشتن روش جدایی کلمه ها از پیشوند و پسوند آنها، و استفاده از “ی” به جای همزه، را به کار برده است. در این پایان نامه سعی بر آن شده تا حد ممکن در نوشته های شاملو هیچ دست کاری نشود، لذا ممکن است خطا های دیکته ای و نگارش زیادی در این پایان نامه دیده شود که به لحاظ بکر ماندن دست نوشته های شاملو آنها را نادیده می انگاریم.

ساختمان اصلی رسالهٴ حاضر در سه فصل به دست داده شده است. فصل نخست الزامأ به ملاحظات نظری اختصاص یافته است تا چهارچوب نظری این بررسی مشخص گردد.

فصل دوم به پیشینهٴ مطالعات زبانشناختی ادبیات اختصاص یافته است. در این فصل بیشترین توجه معطوف مطالعاتی می شود که به شکلی با بررسی حاضر ارتباط دارند.

فصل سوم در برگیرندﮤ هستهٴ اصلی بررسی حاضر است. در این فصل فراهنجاری های زبانی در شعرهای منتخب شاملو مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل چهارم از طریق آمار و اطلاعات به دست آمده در فراهنجاری های زبانی توصیف و طبقه بندی می شوند. این فصل حاوی مرتبط با تعداد و آمار فراهنجاریهای زبانی در منتخب اشعار شاملو نیز می باشد.

فهرست منابع پژوهش نیز در پایان رساله به دست داده می شود.

مقدمه

فصل حاضر شامل پنج بخش است که در مجموع، چهار چوب نظری بررسیهای بعدی رابه دست میدهد. از آنجا که مبنای نظری بررسی حاضر نقش ادبی زبان است، بخش نخست به ارائه ی نقشهای زبان از دیدگاه صورتگرایان می پردازد. در بخش بعد نقش ادبی زبان به صورتی دقیق تر مورد بررسی قرار می گیرد. بخش سوم و چهارم به بررسی نقش های زبان هنجار و فراهنجار اختصاص داده خواهد شد و سر انجام با توجه یه این که از دیدگاه ساختگرایان، هنر آفرینی در قلمرو ادبیات از طریق فرایند برجسته سازی توجیه می گردد، بخش پنجم به این فرایند و دو گونهٴ آن یعنی هنجار گریزی و قاعده افزایی می پردازد. در این بخش به فرایند قاعده افزایی کمتر پرداخته می شود، زیرا هدف اصلی این نوشته در کل، بررسی فرایند هنجار گریزی و طبقه بندی گونه های آن است.

۱-۱ نقشهای زبان

کمتر کتابی درزمینه ی زبانشناسی می توان یافت که بخشی از آن به توصیف نقش های زبان اختصاصی داده نشده باشد. درمیان تمامی این توصیف ها، بیش از همه باید به دید گاه مارتینه(Martinet, A 1960)  هلیدی(Halliday, M.A. K. et al.1973.  ) ویا کوبسن(Jakobson, R, 1960)  توجه کرد.

در قرن بیستم که زبان شناسی وارد مرحله نوینی شد زبان شناسان نظراتی متفاوت درباره نقش های زبان ارائه دادند، همچنین روان شناسان و اهل منطق. بعضی نقش های زبان را چهار تا دانسته اند و بعضی بیشتر، حتی یعضی برای زبان پانزده نقش بر شمرده اند. چند عامل یا اشکال سبب اختلاف نظر دانشمندان در مورد نقش های زبان شده است. ما در این گفتار ضمن بررسی نظرات این سه زبان شناس معروف درباره نقش های زبان، به بررسی اشکالات تقسیم بندی آنان می پردازیم و نظر جدید خود راارائه می دهیم.( وحیدیان کامیار، تقی. ۱۳۸۳٫ صص ۲۸-۲۹٫)

نقش های گوناگون که این زبانشناسان به دست داده اند، به نظر می رسد که کامل کننده یکدیگرند وچنین می نماید که طرح به دست داده شده از سوی یا کوبسن را بتوان نمونه ای منسجم تر دراین میان دانست.

یاکوبسن به هنگام طرح نقش های زبان(فالر، راجر و دیگران. ۱۳۶۹، ص ۷۷) .

 ابتدا نموداری کلی از روند ایجاد ارتباط به دست می دهد. به اعتقاد وی، گوینده پیامی را برای مخاطب می فرستد، پیام زمانی موثر خواهد بود که معنایی داشته باشد وطبعاً می باید از سوی گوینده رمز گذاری واز سوی مخاطب رمز گردانی شود. پیام از طریق مجرای فیزیکی انتقال می یابد. وی فرایند ارتباط کلامی را درنمودار (۱) به دست می دهد. فالر، راجر و دیگران، ۱۳۶۹، ص ۷۷٫)

یا کوبسن شش جزء تشکیل دهندهٴ فرایند ارتباط یعنی گوینده، مخاطب، مجرای ارتباطی، رمز پیام وموضوع را که حاصل معنی است، تعیین  کنندﮤ نقشها ی ششگانه­ی زبان می داند.

۱-۱-۱ نقش های زبان از دیدگاه یاکوبسن

وی دراصل دیدگاه بولر را مبنای کار خود قرارمی دهد(Bühler, K, 1935. P. 25 ) وبه تکمیل آن می پردازد این نقشهای ششگانه عبارتند از:

۱-۱-۱-۱ نقش عاطفی(emotive)

 به اعتقاد یاکوبسن  دراین نقش از زبان جهت گیری پیام به سوی گوینده است. این نقش زبان تأثیری ازاحساس خاص گوینده را به وجود می آورد، خواه گوینده حقیقتاًًًًًً آن احساس را داشته باشد وخواه وانمود کند که چنین احساسی  را دارد فالر، راجر و دیگران،۱۳۶۹، ص ۷۸). یاکوبسن معتقد است که نقش صرفاً عاطفی زبان در حروف ندا تظاهر می یابد، مانند « ای وای » یا حتی اصواتی نظیر«نچ نچ »وجز آن. این نقش نخستین بار توسط مارنی مطرح شد(Lyons, J. 1977. P. 52.

). این همان نقشی است که مارتینه آن را با اندکی کسترش «حدیث نفس» می نامد(Martinet, A. Eléments de Linguistique Générale, Paris, 1977. p. 10. )

1-1-1-2 نقش ترغیبی(conative )

دراین نقش جهت گیری پیام به سوی مخاطب است. ساختهای ندایی یا امری را می توان بارز ترین نمونه های نقش ترغیبی زبان دانست. صدق یا کذب این گونه ساختها قابل سنجش نیست، مانند«این کتاب را بخوان »، «ای خدا» و جزآن. این نقش زبان، پیش از یاکوبسن با اندک تفاوتی از سوی بولر مطرح شده بود. آنچه مارتینه تحت عنوان حدیث نفس به دست می دهد، در اصل آمیزه ای از نقش عاطفی و برخی از ساختهای ندایی مطروحه درنقش ترغیبی است. ازنظر مارتینه صورتهایی نظیر«ای وای»و« یا خدا» هردو در چهار چوب نقش حدیث نفس زبان قرار می گیرند.( Martinet, A. 1977. PP. 9-10.)

1-1-1-3 نقش ارجاعی(refrential)

دراین نقش، جهت گیری پیام به سوی موضوع پیام است و صدق وکذب گفته هایی که ازنقش ارجاعی برخوردارند به دلیل آن که جملاتی اخباری به شمار می روند، از طریق محیط امکان پذیر است. مانند « امروز باران می بارد»، « برادرم به دانشکده رفته است» وجز آن. یا کوبسن براین نکته تاکید دارد که تمایز میان نقش ارجاعی ونقش ترغیبی زبان از طریق امکان تشخیص صدق یا کذب گفته مشخص می گردد وجملات اخباری زبان تماماً از نقش ارجاعی برخوردارند. لاینز(Lyons, J, 1977. P. 50.)

 این نقش را توصیفی(Descriptive) و بولر آن را بیانی انگلیسی می نامد(- Lyons, J 1977. P.52.).

1-1-1-4 نقش فرازبانی(metalinguistic )

به اعتقاد یا کوبسن، هرگاه گوینده یا مخاطب یا هر دو آنها احساس کنند لازم است از مشترک بودن رمزی که استفاده می کنند مطمئن شوند، جهت گیری پیام به سوی رمز خواهد بود. درچنین شرایطی زبان برای صحبت دربارﮤ خود زبان به کار می رود و واژگان مورد استفاده شرح داده می شود. از نقش فرازبانی بویژه درفرهنگهای توصیفی استفاده می شود، برای نمونه جمله ای نظیر «عمو یعنی برادر پدر» نشان دهندﮤ کاربردی فرازبانی است، یا مثلاً « گفتم جواد، جیم واو الف دال » Lyons, J 1977. P.10.)

1-1-1-5  نقش همدلی(phatic)

دراین نقش، جهت گیری پیام به سوی مجرای ارتباطی است. بنا به گفته­ی یاکوبسن، هدف برخی از پیام ها این است که ارتباط برقرار کنند، موجب ادامه­ی ارتباط شوند یا ارتباط را قطع کنند، برخی دیگر عمدتاً برای حصول اطمینان از عمل کردن مجرای ارتباط استفالر،  ترجمه مریم خوزان. ، ص۷۹). مانند «الو؛ صدایم را می شنوی؟ »،« خانم وبچه ها چطورند؟» وجز آن.

۱-۱-۱-۶ نقش ادبی(literally)

دراین نقش از زبان، جهت گیری پیام به سوی خود پیام است. دراین شرایط پیام فی نفسه کانون توجه قرار می گیرد. به اعتقاد یاکوبسن، پژوهش دربارﮤ این نقش زبان بدون درنظر گرفتن مسائل کلی زبان به ثمر نخواهد رسید واز سوی دیگر بررسی زبان نیز مستلزم بررسی همه جانبهنقش شعریpoetic آن است(فالر، راجر و دیگران، ۱۳۶۹، ص ۸۱٫)

به اعتقاد نگارنده این سطور کاربرد اصطلاح « نقش شعری» واستفاده از واژﮤ« شعر» یاکوبسن خود براین نکته اذعان دارد که نقش شعری زبان را نمی توان محدود به شعر دانست وساختار شعر نیز محدود به نقش شعری زبان نیست بنابراین شاید بهتر باشد از این پس دراین مختصر به هنگام طرح این زبان از اصطلاح « نقش ادبی» استفاده شود، که دراصل همان نقشی است که ماتینه آن را« نقش زیبایی آفرینی» می نامد.( Martinet, A, 1977. P. 10.)

به این ترتیب می توان براساس دیدگاه یاکوبسن، نمودار (۲) را که تلفیقی از عناصر سازندﮤ ارتباط ونقشهای ششگانه­ی زبان است به دست داد:

دربخش بعد به بررسی دقیق تر نقش ادبی خواهیم پرداخت، زیرا هستهٴ جهت گیری پیام به سوی خود پیام است.( صفوی، کوروش.۱۳۸۳٫صص. ۲۱-۵۱٫)

۱-۱-۲ اشکالات تقسیم بندی یاکوبسن

یاکوبسن زبانشناس روسی الاصل آمریکایی نقش های زبان را این شش تا می داند.

نقش فرا زبانی که در فرهنگ های توصیفی بیشتر از آن استفاده می شود مثل “عمو یعنی برادر پدر” این همان نقش ارجاعی یا ارتباطی است.

در مورد اشکال نقش ادبی بعدا بحث خواهیم کرد.( وحیدیان کامیار، تقی ۱۳۸۳٫ صص ۲۹-۳۰)

۱-۱-۳ اشکالات تقسیم بندی مارتینه

اشکال اول نقش پنداشتن چیزهایی که نقش نیست. مارتینه، زبان شناس فرانسوی، زبان را دارای چهار نقش می داند: ارتباطی، تکیه گاه اندیشه، عاطفی (حدیث نفس)، و ایجاد زیبایی. (مارتینه، ۱۹۶۶: ۱۸-۱۹)

بر این نظر دو اشکال وارد است. نخست این که تکیه گاه اندیشه و ابزار تفکر بودن زبان نقش نیست. گرچه اندیشیدن به معنی واقعی آن بدون زبان میسر نیست و بعضی از دانشمندان قوانین اندیشه را متکی بر قوانین زبان می دانند، اما بعضی دیگر بر این باورند که اندیشیدن به صورت ساده و ابتدایی یک گام جلوتر از زبان است؛ به هر حال اندیشه و زبان همیشه با هم هستند و رابطه متقابل دارند. اصولا وقتی می گوییم اندیشیدن بدون زبان ممکن نیست، یعنی علت وجودی اندیشه زبان است نه این که یکی از نقش های زبان اندیشیدن باشد؛ به عبارت دیگر می شود گفت که زبان را می توان برای برقراری ارتباط یا حدیث نفس به کار برد اما نمی شود گفت زبان را برای اندیشیدن هم می توان به کار برد، زیرا همیشه اندیشه با زبان همراه است حتی در نقش های دیگر مانند حدیث نفس یا ترغیبی. ناگفته نماند به همین دلیل زبان شناسان دیگر مانند یاکوبسن و هلیدی اندیشیدن را جزو نقش های زبان نیاورده اند.

۱-۱-۴ اشکالات تقسیم بندی هلیدی

 اشکال دیگر(نقش ادبی) در نظر مارتینه را بعد بررسی می کنیم.

اشکال دوم این است که زیر طبقه های یک مقوله را نقش های متفاوت پنداشته اند. مثلا مایکل هلیدی زبان شناس انگلیسی برای زبان هفت نقش می شناسد (هلیدی، ۱۹۷۳، صص ۱۹-۲۱)

ابزاری، مانند: این دادگاه شما را مجرم می داند.
تنظیم کننده، مانند: من شما را مجرم می دانم و به دو سال زندان محکوم می کنم.
توضیحی یا پرسشی، مانند: رئیس جمهور دیشب نطقی کرد؟
عمل متقابل که برای برقرار کردن و نگه داشتن ارتباط به کار می رود.
شخصی یا عاطفی.
کاوشی یا اکتشافی که برای پرسش برای دانستن است.
 تخیلی یا ادبی.

 از این هفت نقش، نقش های ابزاری، تنظیم کننده و توضیحی زیر مجموعه های نقش ارتباطی هستند. نقش توضیحی نیز همان ارتباطی است منتها به صورت پرسش.

در مورد نقش تخیلی یا ادبی اینک بحث خواهیم کرد (وحیدیان کامیار، تقی. ۱۳۸۳٫ صص ۲۹-۳۰).

۱-۲ نقش زیبایی آفرینی یا ادبی

چنان که دیدیم هر سه زبان شناس یکی از نقش های زبان را نقش ادبی یا زیبایی آفرینی می دانند، حال آنکه زیبایی آفرینی یکی از نقش های زبان نیست بلکه زبان زیبا خود زبانی مستقل است و متفاوت با زبان معمولی یا هنجار.

اصولا زیبایی آفرینی چگونه ممکن است یکی از نقش های زبان باشد حال آنکه نقش های دیگر زبان مانند عاطفی، ارتباطی، ترغیبی نی می توانند زیبا باشند؟

مارتینه خود به این مشکل پی برده و چنین گفته: «نقش ایجاد زیبایی مخصوصا در آثار ادبی چنان با نقش های ارتباطی و حدیث نفس در آمیخته است که غالباً نمی توان آنها را از یکدیگر جدا کرد و تحلیل آن دشوار است (مارتینه ۱۹۶۶: صص ۱۸-۱۹).

اعتقاد به وجود نقش ادبی موجب تداخل نقش های زبان هنجار با نقش ادبی گردیده و بعضی از زبان شناسان مانند هلیدی و یاکوبسن برای پرهیز از این تداخل، نقش های ارتباطی، عاطفی، و ترغیبی را فقط در زبان هنجار بررسی می کنند و به مواردی که زیبا هستند نمی پردازند، بعلاوه نقش های ارتباطی، عاطفی، و ترغیبی که همه نقش های مختلف زبان معمولی یا هنجار هستند هیچ کدام زبانی متفاوت ندارند، اما نقش زیبایی آفرینی زبانی خاص و متفاوت دارد، زبانی که از هنجار های زبان عادی می گریزد، و چنان که گفتیم، اگر هنجار گریز نباشد و با زبان هنجار متفاوت نباشد زیبا و ادبی نمی شود؛ به عبارت دیگر، زیبایی آفرینی معلول و مرهون همین هنجارگریزیها یا دقیقتر بگوییم فراهنجاریها و تفاوتهاست.

اصولا زیبایی آفرینی خود زبانی متفاوت و فراهنجار دارد و مستقل است و به همین دلیل مانند زبان هنجار خود نقش های متفاوت دارد، یعنی نقشهای عاطفی، ارتباطی، ترغیبی و …

متفاوت بودن زبان ادب با زبان معمولی امری بدیهی است و زبان شناسان بر این نکته تاکید کرده اند، مثلاً یاکوبسن می گوید که زبان شعری نوعی تهاجم سازمان یافته بر زبان محاوره یا اطلاع رسانی است (یاکوبسن: ۷۷، ۳۵۰٫) اشکلوفسکی و هاورانک و دیگر صورتگرایان شعریت شعر و ادبیات را در برجسته سازی و آشنایی زدایی و هنجارگریزی زبان می دانند و بر این باورند که زبان هنجار بر اثر تکرار و حالت روزمرگی داشتن فاقد جاذبه و زیبایی است و در صورتی زیبا می شود که شاعر و نویسنده هنجار های زبان را رها کنند و زبان را بیگانه و نا آشنا سازند و به عبارت دیگر زبانی نو و بدیع پدید آورند تا برجستگی و جاذبه و زیبایی پیدا کند.

البته این تهاجم علیه زبان و گریز از هنجارهای زبان موجب نمی شود که زبانی کلاً متفاوت با زبان هنجار به وجود آید زیرا زبان فراهنجار و زیبا در اصل همان زبان هنجار است، منتها شاعر و ادیب همین زبان هنجار را بصورت های گوناگون نو و متفاوت می سازند و هنر شاعری و ادبی در همین نو و متفاوت ساختن زبان است. مثلا جمال الدین عبدالرزاق در غزلی می گوید:

جز سیم نسیم تو نبوید                  ای شادی آنکه سیم دارد

منظور جمال الدین به زبان هنجار و روزمره این است که «فقط ثروتمندان به وصال او می رسند، خوشا به حال کسی که ثروت دارد». گرچه معنی شعر همین است اما بدلیل هنجارگریزی زبان شعرش کاملاً متفاوت است، چندان که درک آن نیاز به تأمل دارد. به هر حال این کلام به سبب فراهنجار بودنش برجسته است و بسیار زیبا.

این هنجارگریزی و آشنایی زدایی در سطوح مختلف زبان ممکن است رخ بدهد، مثل صرفی، نحوی، معنایی، واژگانی. البته در صرفی اندک و در معنایی بسیار:

صرفی مثل شعر زیر از مولوی:

در دو چشم من نشین ای آن که از من من تری        تا قمر را وا نمایم کز قمر روشن تری

«من تر» ضمیر به صورت تفضیلی به کار رفته حال آن که در دستور زبان ضمیر تفضیلی وجود ندارد.

نحوی مثل شعر زیر از شاملو:

شب که جوی نقره ی مهتاب

«بیکران دشت» را دریاچه می سازد…

بیکران دشت در زبان به کار نمی رود بلکه «دشت بیکران» کاربرد دارد.

معنایی مثل شعر زیر از شاملو:

تو از خورشید ها آمده ای، از سپیده دم ها آمده ای

تو از آئینه ها و ابریشم ها آمده ای.

واژگانی مثل:

اخمناز، گلدیس، شب زده، امید فرسا، ابرگین

گریز از هنجار در سطح واجی رخ نمی دهد، زیرا تعداد واج ها در یک زبان در مقطع زبانی خاص ثابت است.

ناگفته نماند که هر گریز از هنجاری الزاماً زیبا و ادبی نیست. به عبارت دیگر بسیاری از گریز از هنجار ها که از ضعف شاعر یا به ضرورت وزن و قافیه و غیره می آید نه تنها معمولًا زیبا نیست بلکه نازیبا و زشت است.

برای روشن شدن مطلب بهتر است هنجارگریزی تقسیم شود به فراهنجاری که کلامی است برتر از کلام عادی و ادبی، و انحراف از هنجار که فروتر از کلام عادی است و ناپسند.

مانند آمدن نشانه نکره و هم معرفه برای «نحوی» در این بیت مولوی که انحراف از هنجار است و نازیبا:

آن یکی نحوی به کشتی در نشست      رو به کشتیبان نمود آن خودپرست

یا آمدن هجای CVCCC در این بیت که انحراف از هنجار است و نازیبا:

دو دهان داریم گویا همچو نی      یک دهان پنهانست در لبهای وی

 برای شناخت بیشتر بیگانه سازی زیبا و فراهنجار به تقسیم بندی جی. ان. لیچ اشاره می کنیم (لیچ؛ ۱۹۶۸٫) که آشنایی زدایی را سبب برجسته سازی می داند و آن را بر دو گونه تقسیم می کند:

الف) گریز از هنجار که همان فراهنجاری است. در حقیقت فراهنجاری خود دو گونه است:

قاعده شکنی، یعنی خلاف قواعد زبان شعر سرودن که کم رخ می دهد و دارای محدودیتهایی است.
 نوآوریهایی که مطابق با قواعد زبان است.

ب) قاعده افزایی، یعنی به کار گرفتن قواعدی مانند: وزن، قافیه، ردیف، نغمه حروف، تضاد، عکس، جناس، و غیره.

به هر حال زبان ادبی یا زیبا زبانی است متفاوت با زبان هنجار و به عبارت دیگر زبانی است فراتر از هنجار. متفاوت بودن زبان شعر و ادب با زبان هنجار و عادی امری اجتناب ناپذیر است زیرا شعر و ادب هنر است و مصالح و مواد کارش زبان، یعنی هنر زبانی است، همانگونه که نقاشی هنر تصویری است و مصالحش رنگ و مصالح هنر موسیقی صوت است و مصالح هنر پیکرتراشی سنگ و فلز و غیره.

باید دانست که یک تفاوت بسیار اساسی میان مصالح هنر ادبی یعنی زبان با مصالح دیگر هنر ها وجود دارد و آن این است که مصالح هنر های نقاشی، موسیقی، و پیکرتراشی مانند رنگ، صوت و سنگ طرح قبلی ندارند و این هنرمند است که به آن طرح می دهد.

اما مصالح هنر ادبیات زبان است که دارای طرح بسیار دقیق و پیچیده است در سطوح مختلف واجی، صرفی، نحوی، و معنایی. چون مصالح کار شاعر و ادیب خود دارای نظام است، کار شاعر و ادیب بر خلاف دیگر هنرمندان این است که نظام را به نوعی بر هم بزند و طرحی نو بیفکند یا به گفته­ی یاکوبسن علیه آن تهاجم کند. به عبارت دیگر، زبان پیش از اینکه ادبیات بشود دارای نظامهایی دقیق است، منتها تکراری و روزمره و فاقد هر گونه نویی. و این شاعر است که با فراهنجار کردن آن یعنی نو ساختن قواعد در سطوحی که امکان دارد و قوالب و افزودن قواعد آن را بدل به زبانی برجسته و بدیع و پر جاذبه و زیبا و متفاوت با زبان هنجار می سازد. به هر حال چون مصالح ادبیات یعنی زبان خود دارای نظام و طرح است شاعر و ادیب تنها با طرح نو افکندن و بیگانه و بدیع ساختن آن را بدل به هنر ادبی می سازند.

با این مقدمات زبان ادب و فراهنجار زبانی است مستقل نه یکی از نقشهای زبان. زبان ادب یا فراهنجار به دلیل اینکه زبانی مستقل است همانند زبان هنجار خود دارای نقشهایی است.

برای روشن تر شدن مسئله به نقش های زبان هنجار و فراهنجار اشاره می کنیم.

۱-۳ نقش های زبان هنجار

 ۱٫ نقش ارجاعی مانند: فردا باران خواهد بارید.

۲٫ نقش عاطفی مانند: بدبخت شدم.

۳٫ نقش ترغیبی مانند: کتاب را بیاور.

۴٫ نقش ارتباطی مثلا چند نفر بیگانه که در مکانی کنار هم هستند برای برقراری ارتباط و آشنایی جمله هایی بکار می برند مانند: امروز هوا خیلی سرد است و غیره.

۱-۴ نقش های زبان فراهنجار

۱٫ نقش زیبایی محض بدون معنی. شعر بی معنی شعری است زیبا دارای وزن و قافیه و موسیقی حروف و زیبایی های دیگر، اما بدون معنی (nonse verse) یا اینکه جمله های آن با هم پیوند معنایی ندارند، مثل اشعار عامیانه یا بعضی از اشعار کودکان:

اتل متل توتوله      گاو حسن چه جوره

گاوشو بردن هندستون      یک زن کردی بستون

****

هر که دارد خال گردن       آن نشان سر بریدن

****

یک و دو و سه پونزه         هزار و شصت و شونزه

هر کی میگه شونزه نیس       هفده هجده نونزه بیس

****

نمد سبزوار از پشم است

زیرا برای دختران چشم است

به ندرت بعضی شاعران شعر بی معنی نیز سروده اند مانند این شعر:

اگر عاقلی بخیه بر مو نزن      بجز پنبه بر نعل آهو مزن

ز افسار زنبور و شلوار ببر      قفس می توان ساخت اما به صبر

به مطبع میفکن ره کوچه را       منه در بغل آش آلوچه را

۲٫ نقش عاطفی: مهم ترین نقش شعر نقش عاطفی است یعنی زیبا ارائه شدن عواطف سرشار شاعر، چندان که وقتی شعر را می خوانیم همان عاطفه و احساس در ما بوجود می آید. شعر و به ویژه غزل زیبا، ارائه دادن عواطف با زبان است، مانند این بیت داعی اصفهانی:

از برم رفتی و می میرم ازین غم باری         به کنارم ننشستی به مزارم بنشین

یا این بیت حافظ:

به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار       که راه و رسم سفر از جهان براندازم

تنها شعر نیست که زبان عواطف است. نثر بویژه نثر های سورئالیستی همه شرح و نمایش عواطف و وجدانیات ناخودآگاه نویسنده است.

نقش عاطفی در زبا هنجار بسیار عادی و کم اهمیت است و فاقد زیبایی، اما نقش عاطفی در زبان ادب چندان است که بخش اعظم ادبیات را در بر می گیرد.

۳٫ نقش ترغیبی. نقش ترغیبی در زبان هنجار بسیار کم اهمیت است مانند: نامه را پست کن. اما در ادبیات اهمیت بسیار دارد و می تواند در عواطف و احساس و حتی عقل شنونده اثر کند چندانکه با طیب خاطر با نویسنده و شاعر هم باور می شود. نمونه معروف آن شعر رودکی است: امیر بخارا که به سکونت در هرات دل خوش کرده بود و سخن بزرگان را در رفتن به بخارا نمی پذیرفت با شنیدن این شعر رودکی بدون پای پوش بر اسب می نشیند و راهی بخارا می شود:

بوی جوی مولیان آید همی       یاد یار مهربان آید همی…

۴٫ نقش ارتباطی. نقش ارتباطی در زبان هنجار بسیار مهم است، اما یکی از نقش های زبان فراهنجار هم می تواند باشد و آن در صورتی است که در عین اطلاع رسانی زیبا هم باشد، مثلاً جمله­ی «شهر را تسخیر کردند و شاه را به اسارت در آوردند»  به زبان هنجار است در نقش ارتباطی، اما جمله­ی «شهر را تسخیر کردند و شهریار را اسیر» نقش ارتباطی دارد و به زبان فراهنجار و زیبا.

به هر حال گاه سخنانی که نقش ارتباطی دارند زیبا ارائه می شوند و در این صورت نقش فراهنجاری دارند، مانند به نظم در آوردن تاریخ یا دستور زبان و غیره. مثل این ابیات از بوستان سعدی:

ملک صالح از پادشاهان شام      برون آمدی صبحدم با غلام

بگشتی در اطراف بازار و کوی      به رسم عرب نیمه بر بسته روی

به هر حال چنان که دیدیم هر یک از زبانهای هنجار و فراهنجار دارای چهار نقش هستند که سه تای آنها (ارتباطی، عاطفی، ترغیبی) در هر دو زبان مشترک است، منتها در زبان هنجار عادی و تکراری و فاقد زیبایی هستند اما در زبان فراهنجار، بدیع و برجسته هستند و زیبا.

از این بحث نتیجه می گیریم که زیبایی آفرینی نقشی از زبان نیست بلکه زبانی خاص خود دارد فراهنجار و متفاوت و مستقل، که خود همانند زبان هنجار دارای نقشهایی است: با روشن شدن این مسئله دیگر شکل متداخل بودن نقش های زبان با زبان ادب که مارتینه و دیگر زبان شناسان به آن اشاره کرده اند از میان می رود. ( وحیدیان کامیار، تقی، ۱۳۸۲٫ صص ۳۱-۳۷٫)

۱-۵ برجسته سازی ادبی

دربخش ۱-۱ نقشهاﯼ زبان براساس دیدگاه یا کوبسن به دست داده شد و در بخش ۱-۲ گفته‌شد که صورتگرایان از میان دو فرایند خود کاری وبرجسته سازی ، فرایند دوم را عامل به وجود آمدن زبان ادب می دانند لیچ پس از طرح فرایند برجسته سازی به دو گونه از این فرایند توجه نشان می دهد(G. H. A Longman, 1969.pp. 56-69.) به اعتقاد وی ، برجسته سازی به دوشکل امکان پذیر است؛ نخست آنکه نسبت به قواعد حاکم بر زبان خود کار انحراف صورت پذیرد ودوم آنکه قواعدی برقواعد حاکم برزبان خود کار افزوده شود به این ترتیب برجسته سازی از طریق دو شیوه­ی هنجاری گریزی وقاعده افزایی تجلی خواهد یافت.

شفیعی  کدکنی هنگام بحث درباره­ی برجسته سازی به همین نکته اشاره می کند ومعتقد است که انواع برجسته سازی را می توان دردو گروه موسیقایی و زبانی تبیین کرد (شفیعی کدکنی، محمد رضا. ۱۳۶۸٫ ص. ۷٫) وی گروه موسیقایی را مجموعه عواملی می داند مورد عواملی چون وزن، قافیه، ردیف وهماهنگی های آوایی را به دست می دهد (شفیعی کدکنی، محمد رضا. . ۱۳۶۸٫ ص. ۹٫). به اعتقاد او گروه زبانی مجموعه عواملی است که به اعتبار تمایز نفس واژگان درنظام جملات  میتواند موجب برجسته سازی شود او دراین مورد عواملی چون استعاره مجاز،  ایجاز وجز آن را بر         می شمارد دیدگاه شفیعی کدکنی همان است که لیچ با اندک تفاوت به دست می دهد. لیچ آنچه را که شفیعی کدکنی درچهارچوب گروه موسیقایی مطرح می سازد در مقوله ای کلی وتحت عنوان توازن(parallelism ) به دست داده است وگروه زبانی را ازطریق انواع هنجار گریزی ها قابل تبیین می داند .

لیچ هنگام بحث درباره­ی هنجار گریزی وقاعده افزایی محدودیتی برای این دو قائل می شود از نظر او هنجارگریزی می تواند تنها تا بدان جا پیش رود که ایجاد ارتباط مختل نشود وبرجسته سازی قابل تعبیر باشد. شفیعی کدکنی نیز براین نکته تاکید دارد ومعتقد است که هنجار گریزی می باید اصل رسانگی را مراعات کند (شفیعی کدکنی، محمد رضا.. ۱۳۶۸٫ ص. ۱۳٫).

پیش از این اشاره شد که هنجار گریزی در کل انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار است؛ به اعتقاد دکتر وحیدیان کامیار هر گریز از هنجاری الزاما زیبا و ادبی نیست. به عبارت دیگر بسیاری از گریز از هنجار ها که از ضعف شاعر یا به ضرورت حفظ وزن و قافیه و غیره می آید نه تنها زیبا نیست بلکه نازیبا و گاه زشت است(وحیدیان کامیار، تقی.. سال ۱۷٫ پاییز و زمستان ۱۳۸۱) وی برای روشن تر شدن مطلب هنجارگریزی را تقسیم می کند به فراهنجاری که کلامی است برتر از کلام عادی و انحراف از هنجار که فروتر از کلام عادی است و ناپسند.( وحیدیان کامیار، تقی، ۱۳۸۲ )

۱-۵-۱ فراهنجاری

گفتیم که هنجار گریزی درکل انحراف از قواعد حاکم بر زبان هنجار است، و فراهنجاری گونه ای از هنجارگریزی است که سبب برجسته سازی ادبی از نوع زیبایش می شود.

شفیعی کدکنی بدون آنکه به صراحت درباره­ی فراهنجاری سخن گفته باشد میان دو گونه انحراف مستعمل وخلاق تمایزی قایل است (شفیعی کدکنی، محمد رضا. ۱۳۶۸٫ ص. ۱۴٫) به اعتقاد وی هنجار گریزی مستعمل، انحرافی است که براثر کثرت استعمال مبتذل شده وبه تدریج در زبان هنجار نیز به کار گرفته شده است شفیعی کدکنی دراین مورد «لوبیای چشم بلبلی» را نمونه می آورد وبه این نکته اشاره می کند که این ترکیب تشبیهی بر اثر کثرت استعمال برجسته سازی خود را از دست داده است در حالی که درآغاز نوعی بدعت هنری به شمار می رفته است (شفیعی کدکنی، محمد رضا. ۱۳۶۸٫ ص. ۱۵) براساس نظریه­ی شفیعی کدکنی شاید بتوان درکنار دو فرایند خود کاری و برجسته سازی به وجود فرایند سومی قائل شد واصطلاح خود کار شدگی » را دراین مورد به کار برد. این فرایند در اصل می تواند توجیه کننده صورتهایی نظیر مثالی باشد که شفیعی کدکنی به دست می دهد ومواردی را شامل شود که در گذشته درچهار چوب برجسته سازی با گذر از زبان به ادبیات تحقق می یابد وعکس آن یعنی استعمال مواردی از ادبیات در زبان به ادبیات تحقق می یابد وعکس آن یعنی استعمال مواردی از ادبیات درزبان خود کار تحت فرایند خود کار شدگی مطرح می گردد.  دراین مورد می توان نمودار (۳) را به دست داد .

از آنجا که در فصل های بعد فراهنجاری به عنوان یکی از دو گونۀ  برجسته سازی و هدف اصلی این پایان نامه مفصلاً مورد بحث قرار خواهد گرفت در این جا صرفاً به ذکر انواع فراهنجاری های زبانی به آن شکلی که مورد نظر لیچ بوده است بسنده خواهد شد.

( Leech, G., 1969.pp. 42-53)

1-5-1-1 فراهنجاری واژگانی

این گونه از فراهنجاری یکی از شیوه هایی است که شاعر از طریق آن زبان خود را برجسته می سازد بدین ترتیب که برحسب قیلس وگریز از قواعد ساخت واژه زبان هنجار واژه ای جدید می آفریند وبه کار می بندد .

(۲۶)

با آنکه شب را دیر گاهی ست

با ابرها ونفسدودها یش

تاریک وسرد و مه آلود کرده است …

اخوان ثالث

بکار گیری واژه ای چون “نفسدود” که درزبان هنجار به کار نمی رود، نشان دهندۀ فراهنجاری واژگانی است .

۱-۵-۱-۲ فراهنجاری نحوی

شاعر می تواند در شعر خود با جابه جا کردن عناصر سازندۀ جمله از قواعد نحوی زبان هنجار گریز بزند و زبان خود را از زبان هنجار متمایز سازد .

(۲۷) با چکا چک مهیب تیغها مان ، تیز

غرش زهره دران کوسها مان ف سهم

پرش خارا شکاف تیرها مان، تند …

        اخوان ثالث

درنمونۀ (۲۷) کاربرد صفت پس از ضمیر ملکی نوعی فراهنجاری نحوی است.

۱-۵-۱-۳ فراهنجاری آوائی

در این نوع فراهنجاری شاعر از قواعد آوایی هنجار گریز می زند و صورتی را به کار می برد که از نظر آوایی در زبان هنجار متدوال نیست .

(۲۸)

دودهان داریم گویا همچو نی      یک دهان پنهانست درلبهای وی

۱-۵-۱-۴ فراهنجاری نوشتاری

گاه شاعر از نوعی فراهنجاری درنوشتارسود می برد که معادل آوایی ندارد.

به عبارت دیگر شاعر شیوه ای را درنوشتار به کار می برد که تغییری درتلفظ واژه به وجود    نمی اورد بلکه مفهومی ثانوی برمفهوم اصلی واژه می افزاید

(۲۹)

رفتم درانتهای جاده نگاهی کردم

از روی نرده

خم شده

روی

رود

 حمید مصدق

درنمونه (۲۹) می بینیم که شاعر چگونه از هنجار گریزی نوشتار سود برده  است. واژۀ «رود» چنان نوشته شده است که وضع خم شدن «او» را روی رود نشان می دهد.

۱-۵-۱-۵ فراهنجاری معنایی

حوزۀ معنی به عنوان انعطاف پذیرترین سطح زبان بیش از دیگر سطوح زبان در برجسته سازی ادبی مورد استفاده قرار می گیرد همنشینی واژه ها براساس قواعد معنایی حاکم برزبان هنجار تابع محدودیتهای خاص خود است. نمونه های (۳۰) تا (۳۲) را می توان مثالهایی از فراهنجاری معنایی دانست.

(۳۰)  ای درختان عقیم ریشه تان

درخاکهای هرزگی مستور

یک جوانه ی ارجمند درهیچ جانان

رست نتواند …..

(۳۱)  زخود هرچند بگریزم  همان دربند خود باشم

رم آهوی تصویرم شتاب ساکنی دارد

(۳۲)  ما نه مرغان هوا نه خانگی          دانه ما دانه بی دانگی

      هرکبوتر می پرد زی جانبی         وین کبوتر جانب بی جانبی

به این ترتیب صنایعی از قبیل استعاره، مجاز، تشخیص، پارادوکس وجز آن که به صورت سنتی درچهار چوب بدیع معنوی وبیان مطرح می شوند بیشتر درچهار چوب فراهنجاری معنایی قابل بررسی اند (شفیعی کدکنی، محمد رضا. ۱۳۶۸٫ ص. ۳۷٫)

۱-۵-۱-۶ فراهنجاری گویشی

دربرخی موارد می بینیم که شاعر ساختهائی را گویشی غیر از زبان هنجار وارد شعر می کند. چنین انحرافی از زبان فراهنجاری گویشی می نامیم.

(۳۳)  وما بر پیکران سبز ومخمل گونه دریا

 می اندازیم زورقهایمان را چون کٌل بادام…

«کل» درگویش یزدی به معنی «پوست» است .

(۳۴)  زیر شماله می گذرد ده

جدا راه چیده شده است

 با تن هایی از زنان

«شماله» درگویش مازندرانی چوبی است برای افروختن.

۱-۵-۱-۷ فراهنجاری سبکی

این امکان برای شاعر وجود دارد که از لایۀ اصلی شعر که گون. نوشتاری معیار است گریز بزند و از واژگان یا ساختها ی نحوی گفتاری استفاده کند .

(۳۵)  عصر عظمت غول آسای عمارت ها

ودروغ

عصر رمه های عظیم گرسنگی

و وحشتبار ترین سکوت ها

هنگامی که گلّه های عظیم انسانی

به دهان کوره ها می رفت

       وحالا اگه دلت می خواست

می تونی با یه فریاد گلویم پاره کنی دیوار از بن مسلحن

۱-۵-۱-۸ فراهنجاری زمانی

شاعر می تواند از گونه زمانی زبان هنجار بگریزد وصورتها یی را به کار ببرد که پیشتر در زبان متداول بوده اند و امروزه دیگر واژگان یا ساختهای نحوی مرده اند. این دسته از فراهنجاری ها را کهن گرایی می نامند (شفیعی کدکنی، محمد رضا ۱۳۶۸٫ ص.۲۴٫)

(۳۶)  غبار آلوده از جهان

تصویری باژگونه درآبگینۀ بی قرار ….

 (۳۷)  باکجی آورده های آن بد اندیشان

که نه جز خواب جهانگیری ازآن می زاد

این به کیفر باد …..

۱-۵-۲ قاعده افزایی

قاعده افزایی برخلاف فراهنجاری، انحراف از قواعد زبان هنجار نیست؛ بلکه اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجاری به شمار می رود و به این ترتیب ماهیتاً از فراهنجاری متمایز است.

(۳۸)  رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

نمونه (۳۸) بدون تحلیل دربارۀ فراهنجاری دارای برجسته سازی است که از طریق قاعده افزایی قابل بررسی می نماید. شاعر درنمونۀ (۳۸) از تکرار هجایی برای بوجود آوردن وزن و از تکرار آوایی برای بوجود آوردن گونه ای از هماهنگی آوایی یعنی هم حروفی سود برده است کاربرد چنین فرایندهایی گریز از زبان هنجار نیست بلکه افزودن نظم برقواعد زبان است (صفوی، کوروش. ۱۳۸۳٫صص. ۲۱-۵۱٫)

از آنجا که هدف اصلی این مختصر نسبت به قاعده افزایی به عنوان یکی از گونه های برجسنه سازی بی ارتباط می نماید، از پرداختن بیشتر به این مقوله صرفنظر می کنیم.

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

بررسی خسران و آثار آن در قرآن

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

تعداد صفحات :۱۱۷

چکیده

نگارنده در این تحقیق می کوشد تا با بررسی آیات مربوط به خسران در حد توان خود ، تصویری جامع از این موضوع در دیدگاه قرآن ارائه کند .

پایان نامه کارشناسی با عنوان «عوامل و پیامدهای خسران در آیینه قرآن و حدیث» که در هشت بخش تنظیم شده است:

بخش اول:کلیاتی در باب خسران

بخش دوم:حوزه های خسران

بخش سوم:تعابیر گوناگون خسران در قرآن کریم

بخش چهارم: شناخت خاسرین و ویژگیهای آنان

بخش پنجم:عوامل خسران از دیدگاه قرآن

بخش ششم: آثار و نتایج خسران

بخش هفتم:زمان بروز و ظهور خسران

بخش هشتم:راه های جلوگیری از خسر

 و همچنین در کتاب «حدیث هدایت» از علی لطفی که  در باب اول به بررسی معنای خسران و زیانکاران واقعی می پردازد.

نتایج: ۱- همه انسانها در خسران و زیانکاری نیستند و خداوند در سوره عصر مومنانی که عمل صالح انجام می دهد و تواصی به حث و صبر می کنند را استثناء می کند .

۱-    کافران ، مشرکان و تکذیب کنندگان آیات و لقای الهی از مهم ترین مصادیق خسران هستند .

۲-  قرآن خاسران را این گونه معرفی می کند ، که آنها کسانی هستند که نه تنها سرمایه وجودی خویش را از دست داده اند بلکه به اهلشان هم زیان و خسارت وارد کرده اند و از آن با تعبیر «زیان آشکار » یاد می کند .

۳-    در قرآن عوامل بسیاری زیادی را برای خسران بیان می کند ، مانند : کفر و شرک به خدا ، ظلم کردن ، تکذیب و انکار آیات خدا و پسامبرانش و لقای الهی و پوشاندن نفس با گناهان و ۰۰۰

۴-  سوره عصر با بیانی کوتاه ، بهترین راهکارها برای جلوگیری از خسران زدگی ارائه می کند که عبارتند از : ۱- ایمان آوردن ۲- عمل شایسته انجام دادن ۳- سفارش به حق ۴- سفارش به صبر

۵-    از آثار خسران در دنیا می توان به حبط اعمال ، حسرت کشیدن و مغلوب شدن و نازل شدن عذال الهی و ۰۰۰ اشاره کرد .

۶-  از آثار اخروی خسران می توان به حبط اعمال ، جایگاه جاودانه در جهنم ، آتش فراگیر که سر تا پای آنها را فرا می گیرد ، بر دوش کشیدن بار سنگین گناهان و حسرت کشیدن و زشت و بد منظر بودن و ۰۰۰ اشاره کرد .

 

مقدمه:

حمد و سپاس خدایی را سزاست که انسان را از خاک آفرید و در او از روح خود دمید ، سپس خود را بر آفریدن او ستود و ملائکه را به سجده بر او امر کرد و بیان کرد که انسان را به هدف عبادت آفرید و او را خلیفه خود در زمین قرار داد .

و درود بر پیامبران الهی که پیوسته برای هدایت انسان مأمور گشتند و او را به نعیم بهشتی بشارت و از عذاب الهی ترساندند .

و درود بر پیامبر خاتم که اشرف پیامبران اوست و درود بر کتاب هدایت الهی قرآن که در بردارنده رطب و یابس است .

انسان طالب هدایت و سعادت ابدی باشد راهی ندارد جزء اینکه پناه ببرد به قرآن مجید که کلام خدای عزیز عالم است و دستورات قرآن مجید را به کار ببندد . زیرا عمیق ترین و زیباترین و فصیح ترین کلام ، کلام خداست و قرآن که معجزء باقی پیغمبر است برای هدایت خلق آمده و تا قیامت کلامی به زیبایی قرآن نخواهد آمد .

اما در راه هدایت ، همواره رهزنانی بوده اند که انسان را از صراط مستقیم بازداشته اند و او را به خسران و زیانکاری کشانده اند و باعث شده اند او تمام سرمایه های وجودی خود را برای حرکتی بی انتها به سوی کمال از دست بدهد .

در آیات متعددی از قرآن کریم به موضوع خسران و مطالب مربوط به آن پرداخته شده است .

نگارنده در این تحقیق می کوشد تا با بررسی آیات مربوط به خسران در حد توان خود ، تصویری جامع از این موضوع در دیدگاه قرآن ارائه کند .

تلاش شده است در توضیح آیات از تفاسیر گوناگون استفاده شود و البته از این نکته غفلت نشده است که  تحقیق صرفا به محلی برای نقل اختلافات تبدیل نشود . همچنین در مواردی از کتب اخلاقی استفاده شده است .

اهمیت و ضرورت بحث:

با نگاهی اجمالی به سوره عصر می فهمیم که قرآن همه انسان ها را در خسران و زیانکاری اعلام کرده و در این میان جماعتی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند و تواصی به حق و صبر دارند،از آن مستثنی شده اند.

لذا این خود دلیلی است بر اهمیت و ضرورت مطلب که برای این جانب انگیزه ای گردید که به بررسی و تحقیق در موضوع خسران و آثار آن در قرآن بپردازم.

در این تحقیق مفهوم خسران و مصادیق و ویژگی های آن را مورد بررسی قرار داده و عوامل آن را با استفاده از آیات قرآنی بیان کرده ام و همچنین راهکارهای قرآنی از ابتلا به خسران  آورده شده تا از نتایج سوء آن در دنیا و آخرت مصون مانده و به رشد و سعادت واقعی برسیم.

 سوالهای تحقیق:

 سوالهای  اصلی:

۱-آیا از منظر قرآن کریم رابطه ای میان اعمال افراد و خسران وجود دارد؟

۲- آیا از منظر قرآن کریم تفاوتی بین خسران و حبط اعمال وجود دارد؟

سوالهای فرعی:

۱-   ویژگی های خاسرین در قرآن چیست؟

۲-   مصادیق خسران در قرآن چه مواردی است؟

۳-   آیات قرآن چه عوامل را برای خسران نام می برد؟

۴-   قرآن چه راهکارهایی برای پیشگیری از ابتلا به خسران ارائه می دهد؟

۵-   آثار دنیوی خسران چیست؟

۶-   آثار اخروی خسران چیست؟

فرضیه ها:

۱-     از منظر قرآن خسران تحت تاثیر اعمال  و رفتار بد انسان شکل می گیرد.

۲-     از منظر قرآن گر چه میان خسران و حبط اعمال رابطه وجود دارد ولی این دو مترادف نیستند.

 روش تحقیق :

روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق به صورت کتابخانه ای از طریق یادداشت هایی که از منابع و  ماخذ مختلف به دست آمده می باشد.

بدین صورت که ابتدا ، آیات مربوطه را مشخص نموده و از طریق تفاسیر مختلف به بررسی آیات پرداختم و روایات و احادیث مرتبط با این بحث را از بین کتب روایی استخراج  نمودم ، و از کتاب های اخلاقی نیز استفاده کردم.

بخش اول : تعریف خسران و ویژگیها و مصادیق آن:

 با نگاهی به سوره عصر درمی یابیم که قرآن کریم عموم انسانها را در خسران و زیان اعلام می نماید مگر کسانی که ایمان و عمل صالح انجام دهند و یکدیگر را به حق و صبر سفارش کنند . دنیا بازاری است که انسان در آن سرمایه عمر را از دست می دهد تا سرمایه ای به دست بیاورد و حال گروهی هستند که نه تنها سرمایه ای به دست نمی آورند بلکه سرمایه ای را هم از دست می دهند و اینها هستند که گرفتار خسران و زیان هستند . همانطور که خداوند می فرماید

پس گروهی از انسانها هستند که سرمایه های عظیم خود را به بهایی اندک می فروشند و ضلالت را به جای هدایت می خرند .

و ما در این فصل بر آنیم که با شناخت معنای دقیق خسران در قرآن ، با مصادیق آن و ویژگی های خسران در قرآن نیز آشنا شویم .

الف : بررسی معنای لغوی واژه «خسران»

در معنای اصلی «خسر» نظرات مختلفی وجود دارد و برخی برای آن چندین وجه معنایی در نظر گرفته اند.

برخی معنای اصلی خسر را به معنای ضرر و زیان ، ضد سود آورده اند .

مصطفوی در التحقیق می نویسد: «معنای اصلی در این ماده آن چیزی است که مقابل سود قرار می گیرد یعنی کم شدن در مقابل سود کردن و اما نقص و گمراهی و هلاکت و ضرر ، هر یک از این موارد گاهی بر بعضی از موارد این معنا منطبق می شوند و گاهی از آثار این معنا هستند یا از اسباب و مقدمات آن هستند ۰۰۰»[۱]

برخی معنای اصلی «خسر» را کم شدن ، کم کردن و نقصان دانسته اند .

قرشی در قاموس می نویسد : «باید دانست که خسر ، خسران و خسار  یک معنی بیشتر ندارند و آن نقصان و کم شدن است چنانکه صریح آیه «وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ » (رحمن / ۹) و آیه ی «وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ» (مطفضین / ۳) است و اینکه ضلالت و هلاکت را از معنای آن شمرده اند بدان جهت است که ضلالت و هلاکت یک  نوع نقصان و زیان است ».[۲]

برخی از منابع لغوی اصل ماده «خسر» را بر همین معنا گرفته اند و همین نظر را دارند . [۳]

در برخی از منابع خسران به معنای کم شدن سرمایه آمده است که گاه به انسان نسبت داده می شود و می گویند فلان کس زیان کرد و گاه به خود عمل نسبت داده می شود و می گویند تجارتش زیان کرد .

گاه واژه خسران درباره دستاوردهای زندگی یه به عبارتی دیگر درباره سرمایه های برونی مانند مال و مقام دنایی است و گاه درباره ی سرمایه های درونی یا نتایجی که از حالات نفسانی حاصل می شود مثل از دست دادن صحت و سلامتی و عقل و ایمان و ثواب . [۴]

گرچه راغب معتقد است که خسران به معنای زیان در سرمایه های درونی است نه زیان در امور دنیوی و تجارت بشری . [۵] نویسنده الموسوعة القرانیة هم همین نظر را دارد . [۶]

 در مجمع البیان ذیل آیه ۲۷ بقره «خسر» را به معنای نابودی تمام سرمایه آورده است و می نویسد : « خاسرون کسانی هستند که نفس خویش را هلاک کردند و به منزله ی کسانی هستند که سرمایه شان نابود شده است».[۷]

در المعجم الوسیط ذیل ماده «خسر» آمده است : «خسر التاجر : تاجر در تجارت خود مغبون شد و کلاه بر سرش رفت . زیان کرد در آن. خسر فلان : فلانی نابود شد . گمراه شد (خسر) الشی ء : آن چیزی کم و ناقص کرد . گویند خسر ، المیزان و الکیل : ترازو و پیمانه را کم داد و ناقص گردانید.» [۸]

و در لسان العرب آمده است : خسر به معنای نابودی است و الخسار و الخسارة و الخیسری به معنای گمراهی و هلاکت است . [۹]

در وجوه القرآن برای «خسر» چندین وجه معنایی در نظر گرفته اند : غبن ، ضلال ، عقوبت و عجز و نقص

۱-  به معنای غبن یعنی زیان در آیه :« إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (شوری / ۴۵). در این آیه خاسر یعنی معجون و زیان دیده .

۲-   به معنای گمراهی و ضلال در آیه : « فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا». (نساء / ۱۱۹)

۳-  به معنای عقوبت در آیه : « لئن أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ » (زمر / ۶۵) و همچنین در آیه : « لَئِن لَّمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَیَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ». (اعراف / ۱۴۹)

۴-  به معنای عجز و ناتوانی در آیه : « لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ » (یوسف / ۱۴) در این آیه خاسرین یعنی ناتوانان .

۵-   به معنای نقص و کم بودن در آیه : « أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ » (شعراء / ۱۸۱)[۱۰]

نتیجه :

در برخی از آیات قران کریم واژه «خسران» در همان مفهوم لغوی آن بکار رفته است . یعنی به معنای نقص و کم گذاشتن است . مانند آیه : « وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ  » (رحمن /۹) و یا آیه : « وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ  » (مطففین /۳)

در مورد این  آیه زجاج می گوید : یعنی در پیمانه و وزن کم می گذارند[۱۱] و یا درآیه « أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ »(شعرا/۱۸۱۱) مخسر کسی است که هنگام دادن پیمانه در آن کم می گذارد و هنگامی که می خواهد بگیرد اضافه می خواهد . [۱۲]

با این حال در قرآن کریم این واژه در اغلب موارد به معنای خسران در سرمایه های درونی است یعنی به معنای از دست دادن صحت و سلامتی و عقل و ایمان و ثواب است .

و این همان است که خداوند متعال از آن به عنوان خسران مبین یعنی زیان آشکار یاد کرده است . [۱۳] که در این آیه شریفه به آن اشاره کرده است :« إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ » (زمر / ۱۵)

خسران در فارسی به زیان ترجمه شده است . [۱۴]

 دو واژه «خسران» و «ضرر» از نظر معنایی صد در صد مترادف نیستند .

در التحقیق آمده است :

« و هذا المعنی (زیان) غیر مفهوم الضرر فی مقابل النفع و قلنا ان «الخسر» نقص کلی فی مقابل الربح بخلاف الوضع . ثم ان هذا النوع من النقص قد یکون فی المال و الامور المادیه و قد یکون فی الامور النفسیه و المعنویه فاما  الاول فقد یصدق علیه  مفهوم الغبن و النقص و اما الثانی فقد ینطبق علیه مفهوم الضلال و الهلاک»[۱۵].

 «این معنا (زیان) غیر از مفهوم ضرر که در مقابل نفع است ، می باشد و گفتیم که خسران ، نقص در اصل در مقابل سود است به خلاف وضع . این نوع از نقص گاهی در مال و امور مادی است و گاهی در امور نفسانی و معنوی است . نوع اول بر آن مفهوم ضرر و نقص صدق می کند و نوع دوم گاهی مفهوم گمراهی و هلاکت برآن منطبق می شود».

فخر رازی در تفسیرش می نویسد : «یکی از بزرگان پیشین می گوید : معنی این آیه را من از مرد یخ فروشی آموختم که فریاد می زد و می گفت : رحم کنید به کسی که سرمایه اش ذوب می شود . رحم کنید به کسی که سرمایه اش ذوب می شود»[۱۶]

بسیاری از مفسرین معتقدند که : مفهوم خسران ، تنها این نیست که انسان ضافعی را از دست بدهد بلکه خسران واقعی آن است اصل سرمایه را نیز از کف بدهد . [۱۷]

 ب – مصادیق خسران:

خداوند در قرآن افراد یا گروه هایی را به عنوان نمونه و الگو معرفی می کند تا کسانی که در آیات الهی دقت می کنند با این افراد که جزء زیانکاران در دنیا و آخرت هستند آشنا شوند و از سرگذشت آنها عبرت بگیرند و ویژگی های آنان را بر        می شمارد تا از این صفات بر حذر باشیم.

ما در این بخش مصادیق خسران را نام می بریم و بعد به طور مختصر درباره ویژگی های آنها توضیح می دهیم . مصادیقی که در قرآن مطرح شده است ، عبارتند از :

۱-حزب و گروه شیطان

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ .(مجادله / ۱۹)

«شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است آنان حزب شیطانند. آگاه باش که حزب شیطان همان زیانکارانند».

اولین و برجسته ترین مصادیق خاسران در قرآن «شیطان» است و کسانی که از شیطان پیروی می کنند و در گروه و حزب شیطان قرار می گیرند نیز خاسر هستند. زیرا آنان کسانی هستند که شیطان را به عنوان سرپرست خود گرفته اند .

۲-   قابیل

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ (مائده/ ۳۰)

« پس نفسِ [امّاره‏] اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد، و وى را کشت و از زیانکاران شد».

همه مفسرین بر این اتفاق نظر دارند که این آیه درباره قابیل است گرچه که اسمش در آیه نیامده است .[۱۸]

عبارت « فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ» به این اشاره دارد که قابیل یکی از مصادیق خاسران در قرآن است که با پیروی از هوای نفس و قتل برادرش از خاسران گشت .

۳-   مخالفین و منکرین پیامبران

الف): مخالفین و دشمنان ابراهیم :

وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ.(انبیاء / ۷۰)

«و خواستند به او نیرنگى بزنند و [لى‏] آنان را زیانکارترین [مردم‏] قرار دادیم».

کسانی که تصمیم گرفته بودند که حضرت ابراهیم را با نقشه حساب شده و خطرناکی نابود کنند و او را در شعله های آتش بسوزانند ولی به امر خدا آتش برای ابراهیم سرد و سلامت شد و آنها زیان کار شدند .

ب): دشمنان و مخالفان شعیب :

الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیهَا الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرینَ(اعراف / ۹۲)

« کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند، گویى خود در آن [دیار] سکونت نداشتند. کسانى که شعیب را تکذیب کرده بودند، خود، همان زیانکاران بودند» .

آیه بیان می کند که کسانی که شعیب را تکذیب می کردند ، خودشان زیانکار هستند و مخالفت با شعیب عامل اصلی زیانکاری آنان بود .

۴-کافران

هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا یَزیدُ الْکافِرینَ کُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً(فاطر / ۳۹)

« اوست آن کس که شما را در این سرزمین جانشین گردانید. پس هر کس کفر ورزد کفرش به زیان اوست، و کافران را کفرشان جز دشمنى نزد پروردگارشان نمى‏افزاید، و کافران را کفرشان غیر از زیان نمى‏افزاید».

 یکی از گروه هایی که جزء مصادیق خسران قرار می گیرد ، کافران هستند . دو جمله اخیر آیه بیان می کند که چیزی جزء خشم و غضب الهی و زیانکاری برای  کافران نیست .

یکی دیگر از آیاتی که نشان می دهد ، کافران زیانکارند آیه ۸۵ سوره ی غافر است آیه بیان می کند که انها درزمان رؤیت عذاب زیانکار شدند .

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی‏ قَدْ خَلَتْ فی‏ عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ.(غافر / ۸۵)

« و[لى‏] هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان براى آنها سودى نداد. سنّت خداست که از [دیرباز] درباره بندگانش چنین جارى شده، و آنجاست که ناباوران زیان کرده‏اند» .

پس کافران ، زیانکار هستند . آیه ۵ از سوره مائده بیان می کند حتی کسانی که ایمان آورده اند ولی به آن کافر شده اند زیانکار هستند .

مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ.(مائده / ۵)

« هر کس در ایمان خود شکّ کند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زیانکاران است».

۵- پیروان کافران

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوَاْ إِن تُطِیعُواْ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِینَ(آل عمران / ۱۴۹)

« اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از کسانى که کفر ورزیده‏اند اطاعت کنید، شما را از عقیده‏تان بازمى‏گردانند و زیانکار خواهید گشت».

کافران خود ، جزء زیانکاران هستند و حال کسانی هم که از آنها پیروی می کنند ، زیانکارند چون خود را به قهقری کشانده اند و آیه هشدار می دهد علاوه بر اینکه خود از کافران نباشید ، از آنها پیروی هم نکنید که عواقب وخیمی دارد .

۶-مشرکان

فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ(زمر / ۱۵)

« پس هر چه را غیر از او مى‏خواهید، بپرستید « [ولى به آنان‏] بگو:» زیانکاران در حقیقت کسانى‏اند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده‏اند آرى، این همان خسران آشکار است».

 عبارت « فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ »  نشان می دهد که مشرکان یعنی کسانی که برای خداوند شریک می گیرند چون علاوه بر اینکه سرمایه ی وجودی خویش را از دست داده اند ، باعث زیانکاری اصل خویش هم شده اند ، چون آنان را وادار به کفر و شرک کرده اند . [۱۹]

۷- گمراهان

مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی وَ مَنْ یُضْلِلْ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.(اعراف / ۱۷۸)

« هر که را خدا هدایت کند، او راه‏یافته است و کسانى را که گمراه نماید، آنان خود زیانکارانند».

آیه بیان می کند هرکس را که خداوند گمراه کند ، همان ها خاسران هستند . علامه   می نویسد : «صرف ضلالت ضرر قطعی نمی رساند مگر اینکه  با اضلال خدای سبحان توأم شود[۲۰]» در این هنگام آدمی حتما زیانکار می گردد .

۸-   ظالمان

قالَ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی‏ عَذابٍ مُقیمٍ(شوری / ۴۵)

« کسانى که گرویده‏اند مى‏گویند: «در حقیقت، زیانکاران کسانى‏اند که روز قیامت خودشان و کسانشان را دچار زیان کرده‏اند.» آرى، ستمکاران در عذابى پایدارند».

وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ (اعراف : ۹)

« و هر کس میزانهاى [عمل‏] او سبک باشد، پس آنانند که به خود زیان زده‏اند، چرا که به آیات ما ستم کرده‏اند».

 با توجه به این آیات ظالمان ، زیانکارند .

آیه ۸۲ سوره اسراء قرآن را برای ظالمین مایه زیانکاری می داند :

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً (اسراء : ۸۲)

« و ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‏کنیم، و [لى‏] ستمگران را جز زیان نمى‏افزاید».

قرآن برنامه و اصول زندگی سالم را به ما انسانها یاد می دهد. از این برنامه کسانی بهره می گیرند که به خدا و آیاتش ایمان بیاورند و از روی فهم و استقامت و اخلاص به قرآن عمل کنند ولی ستمکارانی که معانی آیات قرآن را به مصلحت خود تغییر   می دهند ، قرآن برایشان شفاء و بدبختی در دنیا و زیان و خسارت در آخرت است .

«قرآن برای ظالمین مایه زیانکاری است چون از قرآن سود نمی برد و به آن نظر نمی کنند تا هدایت شوند[۲۱]».

در آیه به صورت خاص از ستمگران یاد شده است چون ستم مایه تاریکی قلب و قیامت است و ظالم از حدود خدا تجاوز می کند و به خواسته های خود می پردازد ، آیات قرآن را به هوای نفس خود تفسیر می کند در نتیجه به جای آنکه قرآن مایه هدایت او باشد مایه ضرر و زیان او می شود چون آیات قرآن را تحریف کرده و معانی آن ها را تغییر می دهد . [۲۲]

 ۹-   بنی اسرائیل

وَ لَمَّا سُقِطَ فی‏ أَیْدیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ(اعراف : ۱۴۹)

« و چون انگشت ندامت گزیدند و دانستند که واقعاً گمراه شده‏اند گفتند: «اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نبخشاید قطعاً از زیانکاران خواهیم بود».

 اشاره به داستان بنی اسرائیل دارد که گوساله پرست شدند و از راه حق منحرف شدند ، وقتی به اشتباه خود پی بردند از عمل خویش پشیمان شدند و خود را در گمراهی دیدند به خداوند گفتند : پرودگارا اگر تو ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی ، ما حتما از زیانکاران خواهیم بود .

ج – ویژگی های خاسرین

اینک که با مصادیق خسران آشنا شدیم و افراد و گروه های زیانکار را شناختیم ، برآنیم که ویژگی های آنان را یعنی صفات خاسرین را به طور مختصر بیان کنیم و در فصل بعد در بخش عوامل خسران به طور مفصل درباره ی آنها توضیح می دهیم که این صفات چگونه سبب زیان و خسارت آنها شده است . صفات خاسرین در بعضی موارد همان عوامل ایجاد خسران است که در این فصل به صورت مجمل و کوتاه به آن اشاره می کنیم و تفصیل موارد مشترک را به بخش بعد ارجاع می دهیم .

ویژگی های خاسرین عبارتند از :

۱-   زیان نفس و اهل

از مهم ترین ویژگی خاسران این است که آنها به خود و کسانشان زیان رسانده اند . آیات ذیل گویای این مطلب هستند .

قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ(زمر/ ۱۵)

« بگو زیانکاران در حقیقت کسانى‏اند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رسانده‏اند آرى، این همان خسران آشکار است».

خاسرین کسانی هستند که نه تنها مایه ی زیانکاری خویش شده اند بلکه مایه ی زیانکاری اهل خود نیز شده اند . و این زیانکاری آشکار است که قرآن با تعبیر «خسران مبین» بیان کرده است . آنها نفس خود را مورد هلاکت و بدبختی قرار داده اند و راه رسیدن به کمال را برای خود بسته اند و در نتیجه سعادت به کلی از آنها دور شده است . آنها خویشاوندان خود را وادار به کفر و شرک کردند و این همان خسران حقیقی است . [۲۳]

برخی مراد از «اهل» را همسران و خدمتکارانی می دانند که برای مومنین در بهشت فراهم شده است . چون در عالم قیامت رابطه خویشاوندی در میان مردم رعایت نمی شود . [۲۴] علامه معنای اخیر را بهتر می داند . [۲۵]در نتیجه آنها روز قیامت هم سزای اعمال خویش را می بینند و هم عذاب دیگران را . [۲۶]

إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمینَ فی‏ عَذابٍ مُقیمٍ(شوری / ۴۵)

« کسانى که گرویده‏اند مى‏گویند: «در حقیقت، زیانکاران کسانى‏اند که روز قیامت خودشان و کسانشان را دچار زیان کرده‏اند.» آرى، ستمکاران در عذابى پایدارند».

 علامه درباره ی معنای خسران خود و اهل خود می نویسد : «یعنی خود را دوزخی نموده و از حوریان و خدمتگزاران بهشتی خود را محروم ساخته اند.»[۲۷]

پس مهمترین ویژگی خاسران این است که آنها دچار خسران نفس شده اند و علاوه بر آن دچار خسران اهل هم شده اند .

۲-  کفر

یکی از صفاتی که در خاسران دیده می شود ، کفر است . کفر به معنی خلاف ایمان ، ناگرویدن و ناسپاسی کردن آمده است . [۲۸] که به صورت کافر شدن به خدا و کافر شدن به آیات الهی در خاسرین وجود دارد که آیات ذیل گویای همین مطلب هستند :

 وَ الَّذینَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (عنکبوت / ۵۲)

« و آنان که به باطل گرویده و خدا را انکار کرده‏اند همان زیانکارانند».

 أُوْلَئکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فحََبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لهَُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا (کهف / ۱۰۵)

« [آرى،] آنان کسانى‏اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند، در نتیجه اعمالشان تباه گردید، و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد».

همچنین مرتد شدن هم از ویژگی های خاسرین است یعنی کسانی که ابتدا ایمان آورده اند ولی بعد از آن برگشته اند و کافر شدند و همین سبب زیانکاری آنها شد . آیه ذیل همین مطلب را نشان می دهد :

مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ … لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ (نحل / ۱۰۶ – ۱۰۹)

« هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت‏] مگر آن کس که مجبور شده و [لى‏] قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینه‏اش به کفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابى بزرگ خواهد بود، شک نیست که آنها در آخرت همان زیانکارانند».

امام علی (علیه السلام) درباره ی اقسام کفر می فرماید : « کفر بر چهار ستون پایدار است : کنجکاوی دروغین ، ستیزه جویی و جدل ، انحراف از حق و دشمنی کردن. پس آن کس که دنبال توهم و کنجکاوی دروغین رفت به حق نرسید . و آن کس که به ستیزه جویی و نزاع پرداخت از دیدن حق نابینا شد و آن کس که از راه حق منحرف گردید نیکویی را زشت ، و زشتی را نیکویی پنداشت و سرمست گمراهی ها گشت و آن کس که دشمنی ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت و نجات او از مشکلات دشوار است .»[۲۹]

 ۳-شرک

یکی دیگر از صفات خاسران ، شرک است . مشرک کسی است که برای خدا در خلقت جهان و اداره و تدبیر امور جهان ، شریک قرار می دهد . خداوند در سوره زمر آیه ۶۵ ، خطر شرک را بازگو می کند و می فرماید :

وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ(زمر / ۶۵)

« و قطعاً به تو و به کسانى که پیش از تو بودند وحى شده است: «اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه و مسلّماً از زیانکاران خواهى شد».

 این آیه گر چه خطاب به انبیای الهی است ولی واضح است که آنها راه شرک را در پیش نمی گیرند و هدف از مخاطب قرار دادن آنها این بوده است که اهمیت خطر شرک را به همگان گوشزد کنند . [۳۰]

امیر المومنین علی علیه السلام در لحظه های شهادتش در ماه رمضان سال ۴۰ هجری اطرافیانشان را وصیت می کردند و فرمودند :«سفارش من به شما،آن که به خدا شرک نورزید و سنت محمد را تباه نکند ، این دو ستون دین را بر پا دارید و این دو چراغ را روشن نگهدارید . آنگاه سزوار هیچ سرزنشی نخواهید بود.» [۳۱]

۴- تکذیب و انکار

 التحفیق فی کلمات القرآن الکریم ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ، تهران ۱۴۱۶ ه . ق ، اول ، مصطفوی حسن ۱۲۹۷ ق ص ۵۲

۱٫ قاموس قرآن ، دار الکتب الاسلامیة ، تهران ، ۱۳۱۸ ش ، نهم ، قرشی ، علی اکبر ص ۲۴۳

۲٫ معجم مقاییس اللغة ، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی ، قم ، ۱۴۰۴ ق بی تا ج ۲ ، ص ۱۸۲

۳٫شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه ، بنیاد پژوهشهای اسلامی ، مشهد ، ۱۳۸۱ ش ، دوم ، شریعتمداری ، جعفر ، ج ۱ ، ص ۶۸۰ ؛ المفردات فی غریب القرآن ، رضوی ، مشهد ، ۱۳۷۵ ش ، دوم ، راغب اصفهانی( م ۵۰۲) ، مترجم : غلامرضا خسروی حسینی ص ۵۹۹ ؛ الموسوعة القرآنیة ، موسسه سجل العرب ، بی جا ، ۱۴۰۵ ق ، آبیاری ابراهیم ،ج ۸ ، ص ۱۶۶

[۵]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۹۹

[۶]. الموسوعة القرآنیة، ج ۸ ، ص ۱۶۶

۱٫ مجمع البیان فی تفسیر القرآن ،ناصر خسرو،تهران،۱۳۷۲ ش،سوم،فضل بن حسن طبرسی، ج ۱،ص ۱۷۰

[۸] . فرهنگ المعجم الوسیط ، انتشارات اسلامی ، تهران ، ۱۳۸۱ ش ، اول ، ابراهیم اینس ، منتصر عبد العظیم ، الصوالحی علمیه ، محمد خلف احمد ، مترجم : محمد بندرریگی ، ج ۱ ، ص ۴۹۶

[۹] . لسان العرب ،دار صادر،بیروت ،۱۴۱۴ ق،سوم،محمدبن مکرم ابن منظور، ج ۱ ، ص ۴۹۶

[۱۰] وجوه القرآن ، مجمع البحوث الاسلامیة ، مشهد ، ۱۳۸۰ ش ، اول ، حیدری نیشابوری اسماهیل بن احمدم ۴۳۱ ه . ق ، ص ۲۲۷

[۱۱] لسان العرب ج ۴ ، ص ۲۳۹

[۱۲] همان

[۱۳] مفردات راغب ص ۵۹۹ ؛ الموسوعة القرآنیة ج ۸ ص ۱۶۶ : شرح و تفسیر لغات قرآن ج ۱ ، ص ۶۸۰

[۱۴] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، مصطفوی حسن ص ۵۲

[۱۵] . همان

[۱۶] . تفسیر مفاتیح الغیب ، دار احیاء التراث العربی بیروت ۱۴۲۰ ق سوم ابوعبدالله محمدبن عمر فخر الدین رازی،ج ۳۲،ص ۲۷۸

[۱۷] . تفسیر نمونه ، دارالکتب الاسلامیة ، تهران ، ۱۳۷۴ ش ، اول ، مکارم شیرازی ناصر ، ج ۱۲ ، ص ۵۵۹ ؛ تفسیر اطیب البیان ، انتشارات اسلام ، تهران ۱۳۸۰ ش ، دوم ، طیب سید عبدالحسین ، ج ۱۱ ، ص ۲۹۵

[۱۸] تفسیر نمونه ج۴، ص۳۵۰؛ تفسیر اطیب البیان، ج۴، ص۳۴۵؛ تفسیر هدایت، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی مشهد ۱۳۷۷ ش اول مترجمان ج۲، ص۳۱۲

[۱۹] تفسیر المیزان ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قم ۱۳۷۴ ش پنجم سید محمد حسین طباطبایی مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی ج ۱۷ ، ص ۳۹۵

[۲۰] همان – ج ۸ ، ص ۴۳۶

[۲۱] جلاء الاذهان وجلاء الاحزان ، دانشگاه تهران، تهران ، ۱۳۷۷ ش ، اول ، جرجانی ، ابوالمحاسن حسین بن حسن ، ج ۵ ، ص ۳۳۲

[۲۲] تفسیر هدایت ، ج ۶ ، ص ۲۹۵(با تلخیص)

[۲۳] تفسیر المیزان ، ج ۱۷ ، ص ۳۹۵

[۲۴] انوار درخشان ، کتابفروشی لطفی ، تهران ، ۱۴۰۴ ق ، اول ، حسینی همدانی ، سید محمد حسینی ، ج ۱۴ ، ص ۱۹۸

[۲۵] تفسیر المیزان ، ج ۱۷ ، ص ۳۹۶

[۲۶] اطیب البیان ، ج ۱۱ ، ص ۲۹۵

[۲۷] تفسیر المیزان ، ج ۱۸ ، ص ۹۷

[۲۸] اخلاق از دیدگاه قرآن و چهارده معصوم علیهم السلام ، راز توکل ، مشهد ، ۱۳۸۳ ش ، اول ، امیری پور ، احمد ، ص ۲۳۵

[۲۹] نهج البلاغه ، انتشارات شاکر ، قم ، ۱۳۸۶ ش ، چهارم ، اما علی علیه السلام ، مولف : سید رضی ، ترجمه ی محمد دشتی ، حکمت ۳۱ ، ص ۴۴۹

[۳۰] تفسیر نمونه ، ج ۱۹ ، ص ۵۲۸

[۳۱] نهج البلاغه ، نامه ۲۳ ، ص ۳۵۷

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

فایل پایان نامه ارتباطات اجتماعی از منظر قرآن کریم

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

تعداد صفحات : 160

چکیده

بشر  با کسب اطلاع و ایجاد ارتباط است که می تواند به کشف واقعیت ها و روابط بین پدیده ها دست یابد.  انسان در پرتو ارتباط و شناخت می اندیشید و به واقعیت های آفرینش دست می یابد، و بر این اساس نقش تعیین کننده در رسیدن به کمال و سعادت دارد. پر واضح است که یکی از اساسی ترین و استوارترین راه های کسب کمال و خوشبختی و رسیدن به آرامش همراه با بینش، آشنایی با قرآن کریم و بهره گیری از اقیانوس بیکران معارف نورانی آن است.از این رو ضروری است تا به پژوهش درآیات قرآن کریم  بپردازیم. این بررسی و مداقه به ما کمک خواهد کرد تا روابط اجتماعی خود را براساس سفارش وتاکیدات قرآن کریم سامان بخشیم.هدف اصلی این تحقیق شناسایی و دسته بندی آیات قرآن کریم با رویکردد اجتماعی در محدوده بیست مضمون ارتباطی می باشد. از این رو گونه شناسی آیات قرآن کریم ازمنظر ارتباطات اجتماعی مد نظر است. در پژوهش حاضر، به منظور پاسخگویی به سؤال های اساسی تحقیق، از روش « پژوهش اسنادی و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا» است. جامعه آماری این پژوهش, کلیه آیات قرآن کریم در محدوده بیست مضمون ارتباطی است و از روش تمام شمارشی استفاده می شود.

در این تحقیق از مطالعات کتابخانه ای استفاده شده است. و به منظور جمع آوری اطلاعات مورد نیاز, از طریق یادداشت برداری و تجزیه و تحلیل آیات قرآن کریم انجام شده است.در این تحقیق به سوالات زیر پاسخ داده شده است؟

۱- اصول مفاهیم ارتباطی قرآن کریم در چه مضامینی بیان شده است؟

۲- آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب معرفی الگوهای رفتاری مشخص ( اعم از بهنجار و نابهنجار ) بیان شده است؟

۳ – آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب بیان غیر مستقیم ( داستان و حکایت و تمثیل ) مطرح شده است؟ و آیا قرآن کریم برای ارائه مضامین ارتباطی از شیوه بیان حکایات، سنت ها و ادیان پیشین استفاده نموده است یا اینکه فقط بیان مستقیم به کار برده است؟

۴- برای طرح مضامین ارتباطی و نیز برانگیختن دیدگاه مخاطبان، بیشتر آیات قرآن کریم در قالب تبشیر است یا انذار؟

این تحقیق نشان می دهد که برخی از مهم ترین اصول در ارتباطات اجتماعی از منظر قرآن کریم عبارتند از : عدالت  (رابطه عادلانه) ، احسان و محبت ، ادب و احترام متقابل (رابطه مؤدبانه)، صبر ( رابطه صبورانه)، صداقت ( رابطه صادقانه) ، تواضع واخلاص ( رابطه متواضعانه) و…ومهم ترین الگوهای بهنجار ارتباطی از منظر قرآن کریم عبارتند از : تشکیل خانواده، ارتباط با خویشاوندان،تعاون درامور پسندیده، ایجاد پیوند دوستی، هم دلی (وحدت مطلوب) ، ارتباط درنتیجه هم آیین بودن( هم دین و مسلک، هم عقیدگی)و…و مهم ترین الگوهای نابهنجار ارتباطی از منظر قرآن کریم عبارتند از : رابطه سلطه جویانه ، رابطه منافقانه ، رابطه متعصبانه(قشری گری، تعصبات قومی ، نژادی و طایفه گری) ، رابطه متکبرانه(فخر فروشی ، تحقیر هم نوع) ، نمامی کردن(سخن چینی و نجوا در اجتماع) می باشد.

مقدمه

قرآن ، پیام روشن الهی است که همه ی انسان ها را به راستی و رستگاری دعوت می کند.

انسان در قرآن موجودی اجتماعی و مسئول است ؛ موجودی اجتماعی که بر او فرض شده در همه ابعاد زندگی ، مسائل انسانی را که جایگاه خلیفه اللهی او را تثبیت می کند رعایت کند . شخصیت وی در جامعه شکل می گیرد و هویت واقعی اش در اجتماع ظهور و بروز می یابد ، بنابراین قرآن کریم نه تنها به جامعه و اجتماع انسانی اهتمام دارد ، بلکه بهترین شکل جامعه و متمدن ترین صورت آن را بیان و معرفی می کند و به شئون اجتماعی انسان توجهی جدی دارد .

بی تردید ، انسان نیازمند زندگی گروهی و حیات اجتماعی است ، چون اجتماعی بودن لازم حیات او ست . ممکن است کسی در دیر یا صومعه ای زندگی انفرادی داشته باشد ؛ اما چنین زیستی برای وی زندگی انسانی یعنی حیات مسئولانه نخواهد بود ، زیرا زندگی واقعی انسانی آن است که بکوشد اولاً خود هدایت شود و ثانیاً در مقام هدایت دیگران برآید . اگر از علوم و فنون بهره ای ندارد ، از دیگر همنوان خویش یاد گیرد و چنانچه عالم است ، دانش خویش را به دیگران تعلیم دهد و اگر همگان عالم اند ، با تضارب آرا به مقام برتر علمی شان افزوده شود و به فن آوری و ابتکار موفق شوند . چنانکه در حال ضلالت وگمراهی هستند از راهنمایان ، هدایت جوید و در مقام هدایت ، هادی گمراهان گردد . در این گونه از جوامع انسانی ، فرد گوشه گیر یافت نمی شود ، چون چنین اموری لازم حیات انسانی است ؛ ولی زندگی فرد منزوی ، حیات به معنای مصطلح و واقعی نیست .

 قوانین و مقررات قرآن به گونه ای تشریع شده است که می تواند جامعه انسانی را به کمال و سعادت رهنمون سازد و همه افراد جامعه را به فضیلت انسانی ارتقا دهد . روش اجتماعی قرآن همانند شیوه جوامع امروزی بر اساس بهره وری مادی و اجتماعی بر مبنای تقوای الهی است ؛ یعنی در جامعه دینی ، عدالت اجتماعی و شئون عبادی با هم پیوند خورده اند تا روح توحید و وحدانیت را در جامعه احیا کنند . لازمه حیات انسانی ، توجه به فضای جمعی و اجتماعی است ، زیرا ادامه حیات فردی برای او مقدور نبوده و ضرورت یا طبیعت ، وی را به سمت جامعه می کشاند ،از این رو لازمه خلقت آدمی ، ادامه حیات در نظام اجتماعی است .

بر این اساس ، دور از حقیقت و صواب است که گفته شود انسان ذاتاً تمایلی به جمع ندارد و ذات و طبیعت او انفرادی است و برای فرار از این نابسامانی ذاتی ، انسان ها دور هم گرد آمده و جوامعی را با اداره یک قدرت قانونی مرکزی تشکیل می دهند .

 بیان مسأله

انسان از بدو خلقت برای آنکه به زندگی و حیات خویش معنا ببخشد ، نیازمند شناخت بوده است و این شناخت بدون ایجاد ارتباط باخود و پیرامون خود امکان پذیر نبوده است به عبارت بهتر ارتباط انسان با خود ، اجتماع ، طبیعت و بالاخره منشاء و مبدأ خلقت ،خداوند متعال عینیت می یابد ، در پرتو این شناخت و ارتباط است که می تواند بیندیشد و به واقعیت های هستی دست یابد و بر این اساس ، نقشی تعیین کننده در رسیدن به کمال و سعادت دارد .

قرآن یگانه معجزه جاویدان پیام آور رحمت و راهنمای انسان از سوی خداوند است . راهنمایی که راه ورسم چگونه زیستن و چگونه تعامل داشتن با دیگران را می آموزد با توجه به شرایط دنیای امروز و ضرورت ارتباط اجتماعی بین انسانها، بهره گیری از قرآن کریم به عنوان منشور هدایت و آگاهی بخشی به توده ها بشریت بسیار اهمیت دارد.

بهتر است برای توصیف نقش هدایت گری قرآن از خودش مدد بگیریم . خداوند متعال در سوره اسراء آیه۹ هدف و کارکرد قرآن را اینگونه بیان می فرماید :

انّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم . «قطعاً این قرآن شما را به استوارترین راه هدایت می کند .» اسراء /۹

 از این رو بررسی شرایط ارتباطی مطلوب بین انسان ها از منظر آیات قرآن  کریم با تاکید بر مضامین ارتباطی بسیار حایز اهمیت است. و بطور مشخص باید به دنبال پاسخ  این پرسش باشیم که؛  نگاه قرآن کریم درباره ارتباطات انسانی در عرصه اجتماع چیست ؟ برای پاسخ به این سوال با توجه به آنچه در تقسیم انواع ارتباط انسان با پیرامون بیان گردیدد  ارتباط با خدا ، خود ، محیط زیست (طبیعت) و اجتماع چهار حوزه ارتباطی انسان است .

برای نمونه به برخی از این نوع ارتباطات که در تقسیم بندی کلی از آیات قرآن برداشت می شود اشاره می کنیم :

۱- ارتباط انسان با خدا موضوعاتی مانند : خداشناسی،نیاز انسان به خدا ، پرستش

۲- ارتباط انسان با خود : خلقت و آفرینش انسان ، از کجا آمده ام ، آمدنم برای چیست ؟ و به کجا می روم ؟

۳- ارتباط با طبیعت : شناخت طبیعت و محیط زیست ، زیبای آفرینش ،تعامل با محیط زیست ، منابع و نعمت های خدادادی

۴- ارتباط انسان با اجتماع : تعامل و ارتباط بین فردی ، گروهی و اجتماعی ، شناخت افراد جامعه ، ارتباط موثر و سودمند و ارتباط مخرب و مضر و …

آنچه دراین تحقیق مد نظر است ارتباطات از نوع اجتماعی است . که انسان با ایجاد ارتباطات انسانی آن را محقق می نماید.

قرآن کریم در آیات متعددی به این نکته اشاره دارد که برای انسان نازل شده است و اساساً مخاطب اصلی آن و به عبارت واضح تر تنها مخاطب انسان است. قرآن کتاب هدایت انسانهااست

«هدیً للناس»(سوره بقره۱۸۵) ، «هذا بیان للناس»(سوره آل عمران ۱۳۸) ، «هذا بصائر للناس»(سوره جاثیه۲۰)  و «هذا بلاغ للناس» (سوره ابراهیم۵۲) از جمله عبارات قرآنی است که به این موضوع تاکید دارد .

از این رو ضروری است به ابعاد ارتباطات انسانی از منظر کتاب انسان ساز قرآن پرداخته شود . تا از این رهگذر توشه برگیریم و در مسیر زندگی گام برداریم . صداقت ، زیرکی و دقت ، احترام متقابل ، مشورت کردن ، کنترل رفتار وو عصبانیت ، صلح و دوستی ، اتحاد و همدلی ، ارتباط منافقانه ، ارتباط با خانواده شیوه های تربیت فرزند ،، تعامل با همسر ، پرهیز از گمان بد یا سوء ظن ، پرهیز از غیبت ، تهمت ، تفرقه افکنی و تعاون و همدلی داشتن و… از جمله مواردی هستند که به عنوان موضوعات ارتباط اجتماعی در قرآن مطرح شده است .

آنگونه که بررسی می شود این نوع ارتباطات به دو محور کلی قابل تقسیم هستند . برخی از این ارتباطات جنبه مثبت و دارای بار ارزشی بوده و در واقع به نوعی هنجارهای اجتماعی را شکل می دهند و دسته دیگر جنبه ضد ارزشی و پایه گذار ارتباطات غلط و نابهنجار درجامعه می شوند .

 می توان مسئله را این گونه طرح کرد که آیا انسان با طبع اولی خود متمدن است و به دیگران می پیوندند تا از آن ها نفع ببرد و متقابلاً سود رساند؛ یا طبعاً متوحش است و با دیگران می جوشد تا فقط از آنان نفع ببرد و به سخن دیگر ، آیا انسان متمدن بالطبع است یا متوحش و مستخدم بالطبع ؛ رفتار انسان با کدام یک از امور پیوند خورده است .

شایان ذکر است که نظام اجتماعی بر مبنای این امور و رفتارها می تواند متفاوت باشد ، به همین جهت بسیاری از دانشمندان به این فکر افتاده اند که با وضع چه قوانینی می توان سلوک راه کمال را برای انسان رسم کرد ، زیرا با اختلاف مبانی زندگی اجتماعی ، نظام های اجتماعی نیز گوناگون می شوند .

با چنین نگرشی در این تحقیق به « گونه شناسی آیات قرآن کریم از منظر ارتباطات اجتماعی » می پردازیم.اما با توجه کثرت آیات قرآن کریم این تحقیق در محدوه بیست مضمون ارتباطی انجام می گیرد.

سؤالات تحقیق

۱- اصول مفاهیم ارتباطی قرآن کریم در چه مضامینی بیان شده است؟

۲- آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب معرفی الگوهای رفتاری مشخص ( اعم از بهنجار و نابهنجار ) بیان شده است؟

۳ – آیا مضامین ارتباطی قرآن کریم در قالب بیان غیر مستقیم ( داستان و حکایت و تمثیل ) مطرح شده است؟ و آیا قرآن کریم برای ارائه مضامین ارتباطی از شیوه بیان حکایات، سنت ها و ادیان پیشین استفاده نموده است یا اینکه فقط بیان مستقیم به کار برده است؟

۴- برای طرح مضامین ارتباطی و نیز برانگیختن دیدگاه مخاطبان، بیشتر آیات قرآن کریم در قالب تبشیر است یا انذار؟

تعاریف عملیاتی و واژه های کلیدی

بسیاری از واژه ها و اصطلاحاتی که در این پژوهش مورد تأکید هستند، تعاریف و کاربردهای    متکثّر و متفاوتی در این حوزه دارند.

بنابراین برای هماهنگی و انسجام در ساختار تحقیق, لازم به باز تعریف هستند. از این رو در این تحقیق, اصطلاحات زیر با این تعاریف از سوی پژوهشگر مورد استفاده قرار گرفته است .

تعریف و مفهوم ارتباط

برای ارتباط تعاریف زیادی کتاب های مختلف آمده است که به برخی از آنان اشاره می گردد . شاید «ارسطو فیلسوف یونانی ، اولین اندیشمندی است باشد که ۲۳۰۰ سال پیش نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت » او در کتاب مطالعه معانی بیان که معمولاً آن را مترادف ارتباط می دانند.  در تعریف ارتباط می نویسد :

ارتباط عبارت است از جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و امتناع دیگران .» (ارتباط شناسی ، مهدی محسنیان راد)

شاید بسیاری از تعاریف که برای ارتباط ارائه شده تا حدودی از تعریف ارسطو سرچشمه گرفته باشد ، تعریف دیگر از ارتباط است که توسط ویلبر شرام در کتاب فراگرد و تاثیر ارتباط جمعی می گوید :

در فراگرد ارتباط به طور کلی ما می خواهیم با گیرنده پیام خود در یک مورد و مسئله معین همانندی (اشتراک فکر) ایجاد کنیم . (ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد)

گروهی از اندیشمندان ارتباط در تعاریفی که ارائه داده اند ، مسئله ترغیب و امتناع یا همانندی اشتراک فکر را با ابعاد گسترده تر و به صورت تاثیر  مطرح کرده اند . باتوجه به این موضع می توان به تاثیر آیات قرآن کریم در امتناع و ترغیب انسان به فرمانبری از خداوند متعال پی برد.

انواع ارتباطات اجتماعی (جامعه شناسی ارتباطات ، دکتر ساروخانی)

۱- ارتباط مستقیم : ارتباطی بدون واسطه بین انسان ها و بدون نیاز به فرد یا وسایل ارتباط جمعی

۲- ارتباط ملی و جهانی : با در نظر گرفتن محدوده ارتباطات (درون مرزی با فراتر از آن)

۳- ارتباط احساس برانگیز در فرآیند ارتباط، حالات احساسی گونه منتقل می شوند و همبستگی اجتماعی و آمادگی روانی مشترک پدید می آورند.

۴- ارتباط معطوف به هدف : نوعی خاص از ارتباط است که در آن برقرار کننده ارتباط هدف خاصی و از پیش تعیین شده ی را دنبال می کند.

۵- ارتباط بازتابی : در این نوع ارتباط هدفی از پیش تعیین شده وجود ندارد و فرد یا افراد بدون هیچ آگاهی در جریان ارتباط قرار می گیرند . از نمونه های بارز آن انبوه خلق است .

۶- ارتباط اجتماعی : ارتباط بین چند نفر که نشانه ها یا نمادهایی که حامل پیام بین آنها وجود دارد.

 ۷- فرا ارتباط : نوعی ارتباط که قواعد ارتباط یا ارتباط های بعدی را مشخص می کند .

۸- ارتباط حرکتی : ارتباطی است غیر کلامی و از طریق حرکات بدنی انجام می شود که به زبان بدن مشهور است

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

دانلود 125 نمونه سوال ریاضی فصل دوم ریاضی نهم - اعداد حقیقی (جدید التالیف)

125 نمونه سوال ریاضی فصل دوم ریاضی نهم - اعداد حقیقی ( جدید التالیف)

  • سوالات طبقه بندی شده براساس استاندارد فصول کتاب درسی
  • مسائل متنوع کاربردی مرتبط با مطالب درسی.
  • تقویت پایه ریاضی دانش آموزان گرامی.
  • آماده سازی دانش آموزان جهت آزمون متنوع .
  • بانک اطلاعاتی سئوالات امتحانی مدارس کل کشور.
  • سوالات طراحی شده توسط اساتید با تجربه آموزش و پرورش و موسسات عالی کشور.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

دانلود 105 نمونه سوال امتحانی فصل دوم کتاب ریاضی پنجم دبستان

105 نمونه سوال امتحانی فصل دوم کتاب ریاضی پنجم دبستان 

  • سوالات طبقه بندی شده براساس استاندارد فصول کتاب درسی
  • ویژه والدین گرامی که وقت طراحی آزمون برای فرزندان دلبندشان را ندارند و می خواهند کار در منزل را به معلم ارائه دهند.
  • مسائل متنوع کاربردی مرتبط با مطالب درسی
  • تقویت پایه ریاضی دانش آموزان گرامی
  • کلیه سوالات براساس آزمون های متنوع استانهای مختلف طراحی گردیده است.

مطالب این فصل :

نشان کسر و عدد مخلوط با شکل – کسر بزرگتر از واحد - تبدیل عددی کسری به مخلوط با روش گسترده و تقسیم – تبدیل عدد مخلوط به کسری - جمع و تفریق اعداد مخلوط و کسری - ضرب کسرها – ساده کردن کسرها – تقسیم کسرها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

دانلود 140 نمونه سوال ریاضی فصل سوم ریاضی پنجم دبستان نسبت (تناسب و درصد)

 این ازمون در 20 صفحه با قیمت 1500 تومان قابل دانلود میباشد.

مطالب این فصل : نسبت – نسبت های مساوی –تناسب – درصد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

دانلود تم حرفه ای پاورپوینت برای ارائه پایان نامه

شرح فایل

قالب ارائه شده به نحوی طراحی شده است که علاوه بر زیبایی ظاهری (که البته قابل تغییر متناسب با سلیقه شماست) بسیار مناسب برای ارائه پایان نامه، پروژه و تحقیق برای دوره های لیسانس، فوق لیسانس و دکتری می باشد. در طراحی این قالب سعی نموده ایم برای سهولت در دسترسی به موضوعات مورد ارائه منو باری تهیه نماییم تا به صورتی لینک شده با کلیک روی موضوع مورد نظر به آن اسلاید هدایت شد. همچنین با تعریف نمودن دو کلید Home و Exit برای برنامه می توان با کلیک کردن روی آنها به ترتیب به اسلاید اول هدایت شده و از حالت Slid Show خارج شد. همچنین از ویژگی های این برنامه این است که با هدایت شدن از یک اسلاید به اسلاید بعدی، متناسب با موضوع مورد ارائه در هر لحظه رنگ تب آن موضوع تغییر کرده و از بقیه تب ها متمایز خواهد بود به نحوی که حاضرین متوجه خواهند شد شما درباره چه موضوعی صحبت می کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

مقاله در مورد اختلال استرس پس از سانحه همراه با ترجمه

شرح فایل

مقاله اختلال استرس پس از سانحه همراه با ترجمه
همراه با چکیده،نتیجه گیری و منابع
تعداد صفحات فارسی و انگلیسی : 144 صفحه

بخشی از متن فارسی:
چه کسانی مبتلا به PTSD می‌شوند؟
هر فردی نسبت به حوادث فاجعه آمیز اطراف خود واکنش‌هایی متفاوت از خود نشان می‌دهد. توانایی هر شخص درر مدیریت کردن ترس و استرس و مقابله با تهدیدات ناشی از یک موقعیت یا حادثه فاجعه آمیز منحصر به فرد است.
بخشی از متن انگلیسی:
PTSD How is it treated?
The goal of treatment is to reduce symptoms of PTSD, physical and emotional, to improve daily function andd help the person to deal with the events of the disorder.

 

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور

نقشه GIS مناطق و ناحیه های شهری مشهد

نقشه زیرتقسیم بندی مناطق شهرداری مشهد در فرمت SHP برای نرم افزار ARC GIS می باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مهدی مرادپور