کیفیت زندگی و سلامت روان مادران
بیان مسئله:
اختلال اوتیسم[1] یکی از بیماریهای گروه اختلالات فراگیر رشد[2] میباشد که با تخریب پایدار در تعامل اجتماعی متقابل، تأخیر با انحراف ارتباطی و الگوی ارتباطی کلیشهای محدود مشخص میشود. سن شروع این بیماری از تولد تا حدود سه سالگی میباشد (سادوک، سادوک[3]، 2009). کودکان و بزرگسالان مبتلا به این اختلال در زمینهی ارتباط کلامی و غیرکلامی، رفتارهای اجتماعی، فعالیتهای سرگرم کننده و بازی دارای مشکل هستند (درخشنده، 1384). علاوه بر این ویژگیها، تشخیص دشوار و دیرهنگام، بروز علایم بعد از یک دورهی طبیعی و نرمال رشد، فقدان درمانهای قطعی مؤثر و پیشآگهی نه چندان مطلوب این اختلال، میتواند فشارهای روانی شدیدی را بر خانواده و والدین این کودکان تحمیل کند. در واقع بخاطر مشکلات فراوان این کودکان، خانوادهها و بخصوص مادران آنان از تنشها و فشارهای روانی زیادی رنج میبرند (ریاحی، خواجهالدین، ایزدی و عشرتی، 1390). که این امر میتواند در سلامت روانی[4] خانوادهها و به ویژه مادران آنها تأثیر گذارد. سلامت روانی، حالت خاص از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان میگردد و به فرد کمک میکند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشد(ابوالقاسمی و نریمانی، 1384). تحقیقات بسیاری حاکی از این هستند که، مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم از سلامت روانی پایینی برخوردارند (هوبرت و اسمیت[5]، 2008؛ ریاحی و همکاران، 1390؛ پوراعتماد، خرمی، شیمی، 1386). هوبرت و اسمیت (2008) در پژوهشی نشان دادند که، داشتن کودک مبتلا به اوتیسم باعث افسردگی، نگرانی، استرس، شرمندگی و خجالت در والدین آنها شده و بر روابط زناشویی آنان نیز تأثیر منفی میگذارد، چرا که باعث بحث در میان زن و شوهر درباره کودک مبتلا، درمان و مراقبت از او میشود.
در واقع این تأثیر منفی کودک مبتلا به اوتیسم بر روابط زناشویی میتواند کیفیت زندگی[6] این خانوادهها را نیز تحت تأثیر قرار دهد و موجب پایین آمدن آن شود. کیفیت زندگی، بعنوان درک افراد از موقعیتشان در زندگی و همچنین در ارتباط با بافت فرهنگی و نظامهای ارزشی میحط زندگیشان و مرتبط با اهداف، معیارها و علایقشان تعریف شده است و همواره 5 بعد را در بر میگیرد: 1) فیزیکی 2) اجتماعی 3) روانی 4) روحی و 5) علائم مربوط به بیماری یا تغییرات مربوط به درمان (نجات، 1387). تحقیقات بسیاری نشان دادهاند که داشتن کودک مبتلا به عقبماندگی ذهنی و اختلال اوتیسم بر بسیاری از جنبههای کیفیت زندگی از جمله: بعد روانی، روحی (هوبرت و اسمیت، 2008؛ گری، 2003؛ نقل از ریاحی و همکاران، 1390)، بعد اجتماعی (پوراعتماد و همکاران، 1386)، بعد فیزیکی (گرای[7]، 1997)، بعد اجتماعی (رافعی، 1387) تاثیر می گذارد. بنابراین با توجه تأثیر عمیق این اختلال بر سلامت روانی و ابعاد مختلف کیفیت زندگی خانوادهها مداخله در جهت افزایش این متغیرها امری مهم و ضروری میباشد. یکی از مداخلات مؤثر در خصوص این امر، مداخلات شناختی رفتاری[8] میباشد. درمان شناختی ـ رفتاری(CBT)، نوعی روان درمانی است که به بیماران کمک میکند تا به درک افکار و احساساتی که بر روی رفتارشان تأثیر میگذارد، نایل گردند. درمان شناختی ـ رفتاری در حال حاضر برای درمان بسیاری از اختلالات به کار گرفته میشود. درمان شناختی رفتاری عموماً کوتاه مدت است و بر کمک به بیماران در پرداختن به یک مشکل خاص تمرکز دارد. در خلال دوره درمان فرد یاد میگیرد که چگونه الگوهای فکری مخرب یا مزاحمی که دارای تأثیر منفی بر روی رفتارش هستند، را شناسایی کند و تغییر دهد (سیدمحمدی، 1387). تحقیقات چندی نشانگر تأثیر درمان شناختی ـ رفتاری بر سلامت روانی و کیفیت زندگی میباشد (ویلز و بارسکوا[9]،2007؛ فرامرزی، همایی، ایزدی، 1390؛ ریاحی و همکاران، 1390).
ریاحی و همکاران(1390) در پژوهشی تحت عنوان تأثیر درمان حمایتی و شناختی رفتاری بر سلامت روان و باورهای غیرمنطقی مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال اوتیسم، نشان دادند که هم درمان شناختی رفتاری و هم درمان حمایتی در بهبود سلامت رون مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم مؤثر میباشد. پژوهش حاضر نیز در راستای همین تحقیقات صورت خواهد گرفت و درصدد پاسخگویی به این سؤال است که: آیا مداخله شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی و سلامت روان مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم موثر است؟
ضرورت و اهمیت پژوهش:
اگرچه اختلال اوتیسم با وقوع تنها 5 تا 10 مورد در هر 10000 تولد، تقریباً اختلال کمیابی است (سادوک، سادوک، 2009)، اما به علت ناتوانی و خللی که در رشد مهارتهای ارتباطی، عاطفی، تعاملی، کلامی و شناختی افراد مبتلا ایجاد میکند و به دلیل اینکه تقریباً تمامی اعضای خانواده، بخصوص مادران درگیر مسائل ناشی از این بیماری میشوند و به نوعی برای آنان منبع تنش و استرس شده و بر سلامت روان آنان تأثیر میگذارد (هوبرت و اسمیت، 2008؛ ریاحی و همکاران، 1390)، انجام چنین پژوهشی ضروری میباشد. همچنین با توجه به این امر که تحقیقاتی حاکی از پایین بودن کیفیت زندگی خانوادهها و به ویژه مادران این کودکان هستند (گرای، 2003؛ نقل از ریاحی و همکاران؛ رافعی، 1387)، در پژوهشی که توسط پوراعتمادی و همکارن(1386) انجام شده است نشان داده شده که اکثر مادران کودکان مبتلا به اوتیسم با مشکلاتی مانند برچسب خوردن کودک و خانواده، مقصر دانستن مادر در شکلگیری اختلال، مقایسه کودک مبتلا با کودک عادی و تردید در تأثیر برنامههای درمانی روبرو هستند که همین امر منجر به کاهش روابط اجتماعی و بیشتر شدن مشکلات خانوادگی و در نهایت پایین آمدن کیفیت زندگی می شود(پوراعتمادی و همکارن، 1386)، بنابراین مداخله هرچه سریعتر در مورد این مادران دیگر ضرورت وافر پژوهش حاضر را نمایان میسازد. و در نهایت اینکه با توجه به فقدان پیشینه پژوهشی کافی (حداقل در ایران) در این مورد که بنا به دلایلی مانند کمیاب بودن یا دسترسی مشکل به اینگونه افراد، عدم همکاری خانوادههای افراد مبتلا و غیره، اهمیت انجام چنین پژوهشی بیشتر نمایان میگردد. بنابراین، این پژوهش در این راستا و با هدف بررسی تأثیر مداخله شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی و سلامت روان مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم صورت خواهد گرفت.
تعداد صفحات : 25
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش ) میباشد.
توجه : این فایل با بهترین کیفیت قابل پرینت میباشد.
برای دانلود کلیک کنید